glassblower

/ˈɡlæˌsbloər//ˈɡlæˌsbloə/

معنی: شیشه گر
معانی دیگر: شیشه گر

جمله های نمونه

1. The glassblower must turn the pipe constantly so that the thick liquid glass does not fall off the end.
[ترجمه گوگل]شیشه دم باید لوله را مدام بچرخاند تا شیشه مایع غلیظ از انتهای آن نیفتد
[ترجمه ترگمان]The باید به طور مداوم لوله را بچرخاند تا شیشه غلیظ مایع به انتها نرسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A good glassblower could make a glass tube like this one in fifteen minutes. But he couldn't work for more than three or four hours without a break.
[ترجمه گوگل]یک شیشه دم خوب می تواند در عرض پانزده دقیقه یک لوله شیشه ای مانند این بسازد اما نمی توانست بیش از سه چهار ساعت بدون استراحت کار کند
[ترجمه ترگمان]یک شیشه ساز خوب می تواند یک لوله شیشه ای مثل این را در پانزده دقیقه درست کند اما نمی توانست بیش از سه چهار ساعت کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Father is designer, chief glassblower and managing director. The tools of the trade are unbelievably primitive: a long, heavy metal.
[ترجمه گوگل]پدر طراح، شیشه‌گر ارشد و مدیر عامل است ابزارهای تجارت به طرز باورنکردنی ابتدایی هستند: فلزی بلند و سنگین
[ترجمه ترگمان]پدر طراح، مدیر عامل و مدیر عامل است ابزارهای تجارت بی اندازه ابتدایی هستند: یک فلز سنگین و سنگین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Finally he went to see his friend the glassblower, and asked him for all the old broken pieces of glass he had.
[ترجمه گوگل]سرانجام به دیدن دوستش شیشه‌گر رفت و از او تمام شیشه‌های شکسته قدیمی‌اش را خواست
[ترجمه ترگمان]سرانجام به دیدن دوستش ساز شیشه ساز رفت و از او خواست که قطعات خرد شده ای را که داشت از او بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A good glassblower could make a glass tube like this one in fifteen minutes.
[ترجمه گوگل]یک شیشه دم خوب می تواند در عرض پانزده دقیقه یک لوله شیشه ای مانند این بسازد
[ترجمه ترگمان]یک شیشه ساز خوب می تواند یک لوله شیشه ای مثل این را در پانزده دقیقه درست کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A German glassblower and instrument maker Geissler by name, built in 195 an air pump.
[ترجمه گوگل]یک شیشه‌گر و سازنده ابزار آلمانی به نام Geissler، در سال 195 یک پمپ هوا ساخت
[ترجمه ترگمان]یک ساز و ساز آلمانی به نام Geissler که در ۱۹۵ یک پمپ هوا ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. German glassblower and instrument maker Geissler by name, built in 195 an air pump.
[ترجمه گوگل]به نام Geissler سازنده شیشه و ساز آلمانی، در سال 195 یک پمپ هوا ساخت
[ترجمه ترگمان]glassblower آلمانی and با نام Geissler در ۱۹۵ پمپ هوا ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A chat with a glassblower, returning from an odyssey on which he had carried a full-sized glass man across the country, helped me forget the ocean (helpless laughter usually does).
[ترجمه گوگل]گپ زدن با یک شیشه‌کش، در بازگشت از اودیسه‌ای که در آن مرد شیشه‌ای تمام‌قد را در سراسر کشور حمل کرده بود، به من کمک کرد اقیانوس را فراموش کنم (خنده‌های درمانده معمولاً همینطور است)
[ترجمه ترگمان]مکالمه ای با a، بازگشت از an که او در آن یک مرد با اندازه بزرگ را در سراسر کشور حمل کرده بود، به من کمک کرد تا اقیانوس (خنده درمانده)را فراموش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ludwig Boehm was a glassblower.
[ترجمه گوگل]لودویگ بوهم دمنده شیشه بود
[ترجمه ترگمان]لودویگ بیت Boehm شیشه ساز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. STEVE EMBER: In modern terms, the hot oven that the glassblower uses to quickly reheat the glass is called a "glory hole. "
[ترجمه گوگل]استیو امبر: در اصطلاح مدرن، کوره داغی که شیشه‌دمنده برای گرم کردن سریع شیشه استفاده می‌کند، «حفره شکوه» نامیده می‌شود
[ترجمه ترگمان]استیو ember: در شرایط مدرن، فر داغ که the به سرعت از شیشه استفاده می کند، \"حفره افتخار\" نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شیشه گر (اسم)
glassblower, glazier

انگلیسی به انگلیسی

• one who produces glassware by blowing air into molten glass
craftsman or artist who fashions glassware by blowing air into a heated mass of glass through a tube

پیشنهاد کاربران

بپرس