1. glass can break because of rapid heating or chilling
شیشه ممکن است به واسطه ی زود گرم شدن یا سرد شدن بشکند.
2. glass handcrafted so as to imitate diamonds
شیشه ی ساخته شده با دست به گونه ای که شبیه الماس باشد
3. a glass case
محفظه ی شیشه ای،ویترین
4. a glass object
یک چیز شیشه ای
5. a glass of cold water is just the job
یک لیوان آب سرد خیلی می چسبد.
6. a glass of foaming beer
یک لیوان آبجو پرکف
7. a glass of water to stay one's thirst
یک لیوان آب برای برطرف کردن تشنگی
8. a glass table
میز شیشه ای
9. broken glass lacerated his feet
شیشه ی شکسته پایش را مجروح کرد.
10. frosted glass
شیشه ی مات
11. my glass is empty
لیوان من خالی است.
12. spun glass
شیشه ی چرخانده
13. the glass dropped from my hand
لیوان از دستم افتاد.
14. the glass fell and broke into a thousand pieces
لیوان افتاد و هزار تکه شد.
15. the glass fell and broke into slivers
لیوان افتاد و ریز ریز شد.
16. the glass from broken bottles can be recycled
شیشه ی بطری های شکسته را می توان بازیابی کرد.
17. the glass was brimful of milk
لیوان از شیر لبریز بود.
18. the glass was filled to the brim
لیوان لبالب بود.
19. this glass cracks easily
این شیشه زود ترک برمی دارد.
20. this glass is made of crystal
این لیوان از بلور ساخته شده است.
21. gauge glass
لوله ی آبنما،لوله ی شیشه ای ارتفاع نما
22. to glass in
دورادور چیزی را شیشه گرفتن،با شیشه ی جام پوشاندن
23. a full glass
یک لیوان پر
24. a pony glass of beer
یک لیوان کوچک آبجو
25. crates containing glass and china
صندوق های حاوی شیشه و چینی
26. fill the glass up to here
لیوان را تا اینجا پرکن.
27. the magnifying glass focused the light on the paper
ذره بین نور را روی کاغذ متمرکز کرد.
28. to display glass dolls, they had pigeonholed the shelf
تاقچه را برای به نمایش گذاشتن عروسک های شیشه ای خانه خانه کرده بودند.
29. a highly evacuated glass tube
لامپ شیشه ای که کاملا از هوا تهی شده است
30. hassan broke the glass and his father gave it to him
حسن لیوان را شکست و پدرش خوب به حسابش رسید.
31. he drained his glass within two minutes
او ظرف دو دقیقه لیوان خود را تهی کرد.
32. he drank a glass of milk
او یک لیوان شیر نوشید.
33. he guzzled the glass of doogh
لیوان دوغ را سر کشید.
34. he lifted his glass and pledged his host
لیوان خود را بالا برد و به سلامتی میزبانش نوشید.
35. he overset a glass full of milk
او لیوان پر از شیر را واژگون کرد.
36. he reversed his glass as a signal that he did not want any more drinks
او به نشان اینکه دیگر مشروب نمی خواهد گیلاس خود را وارونه قرار داد.
37. he threw the glass at me in fury
با خشم شدید لیوان را به طرفم پرت کرد.
38. hossein raised the glass to his mouth and tossed the lemonade off
حسین لیوان را به دهان برد و لیموناد را فرو داد.
39. i drink a glass of water every morning
هر بامداد یک لیوان آب می نوشم.
40. to crash a glass against a wall
لیوان را به دیوار کوبیدن و شکستن
41. to electrify a glass rod
میله ای شیشه ای را دارای بار الکتریکی کردن
42. he drew me a glass of beer
برایم یک لیوان آبجو ریخت (از بشکه).
43. please give me a glass of water
لطفا یک لیوان آب به من بدهید.
44. she collected the broken glass and dumped it in the trash can
شیشه های شکسته را جمع کرد و در زباله دان ریخت.
45. she drank a second glass of fruit cup
او لیوان دوم معجون آب میوه را نوشید.
46. sweat formed on the glass of cold water
آبدانه هایی که روی لیوان آب سرد تشکیل شده است
47. the beads on a glass of beer
حباب های روی لیوان آبجو
48. people who live in glass houses should not throw stone
اشخاص آسیب پذیر نباید به دیگران حمله کنند،آبگینه فروش نباید سنگ پرانی کند
49. a bottle is made of glass
بطری از شیشه ساخته شده است.
50. my heart yearned for a glass of cool water
دلم برای یک لیوان آب خنک غنج می زد.
51. to rough the edges of glass
لبه های شیشه را زبر کردن
52. akbar quaffed the (contents of the) glass and started laughing
اکبر لیوان را سر کشید و شروع کرد به خندیدن.
53. cement does not adhere well to glass
سیمان درست به شیشه نمی چسبد.
54. dorothy has a collection of etched glass
دوروتی دارای یک مجموعه از ظروف شیشه ای منقوش است.
55. he dipped his finger in the glass and bloodied the water
انگشتش را در لیوان فرو کرد و آب را خونی کرد.
56. he took the medicine with a glass of water
دارو را با یک لیوان آب خورد.
57. it was ali who broke the glass
(آن) علی بود که لیوان را شکست.
58. she said "cheerio" and clinked her glass against mine
او ((به سلامتی)) گفت و گیلاس خود را (با صدی جینگ) به گیلاس من زد.
59. the child poured milk into his glass until it started brimming over onto the carpet
کودک آنقدر شیر توی لیوان خود ریخت تا اینکه شروع کرد به سر رفتن و ریختن روی فرش.
60. the ragged edge of the broken glass
لبه ی ناصاف لیوان شکسته
61. a statue whose eyes were formed of glass
تندیسی که چشمانش از شیشه بود.
62. his embarrassment at breaking the host's expensive glass
شرمندگی او از شکستن لیوان قیمتی صاحب خانه
63. the room was a welter of broken glass and china
اتاق پر از قطعات شیشه و چینی شکسته بود.
64. the upper half of the door was glass
نیمه ی فوقانی در از شیشه بود.
65. every night he puts his dentures in a glass
هر شب دندان های (مصنوعی) خود را در لیوان می گذارد.
66. i cut my hand on a piece of glass
یک تکه شیشه دستم را برید.
67. i got a broom and swept the broken glass
جاروب آوردم و شیشه شکسته ها را جارو کردم.
68. the room was strewn with paper and broken glass
توی اتاق،کاغذ و شیشه شکسته پخش و پلا بود.
69. he killed his drink and held out the empty glass
او مشروب خود را بالا داد و با دست دراز لیوان خالی را بلند کرد.
70. it was hot and i was craving for a glass of ice water
هوا گرم بود و من دلم برای یک لیوان آب یخ غنج می زد.