glasnost

/ˈɡlæsnast//ˈɡlæsnast/

(روسی) صراحت و احتراز از پرده پوشی، سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an official Russian policy of openness and candor in social and political discussions.

جمله های نمونه

1. The period of glasnost and perestroika under Gorbachev led to a great burgeoning of group activity throughout the republics.
[ترجمه گوگل]دوره گلاسنوست و پرسترویکا در زمان گورباچف ​​به رشد گسترده فعالیت گروهی در سراسر جمهوری ها منجر شد
[ترجمه ترگمان]دوره of و perestroika تحت گورباچف منجر به رشد شدید فعالیت گروهی در سرتاسر جمهوری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Until glasnost, unofficial art was so undocumented that information is still patchy and that which exists tends towards the polemical.
[ترجمه گوگل]تا قبل از گلاسنوست، هنر غیررسمی آنقدر غیرمستند بود که اطلاعات هنوز تکه تکه است و آنچه وجود دارد به سمت جدلی گرایش دارد
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که glasnost، هنر غیر رسمی کاملا غیر قانونی بود که اطلاعات هنوز تکه تکه است و این که وجود دارد تمایل به روش مجادله ای دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Above all, though, glasnost and greater contact with the West have brought about a faitaccompli.
[ترجمه گوگل]با این حال، مهمتر از همه، گلاسنوست و تماس بیشتر با غرب باعث یک فایت اکتسابی شده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، بیش از همه، glasnost و ارتباط بیشتر با غرب، faitaccompli را به ارمغان آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Not even glasnost and all its press conferences could change that.
[ترجمه گوگل]حتی گلاسنوست و همه کنفرانس های مطبوعاتی آن نمی توانند این را تغییر دهند
[ترجمه ترگمان]حتی glasnost و همه کنفرانس های خبری اش می توانستند آن را تغییر دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Western interest has increased since glasnost, but has concentrated on the more contemporary works of the 1970s and 1980s.
[ترجمه گوگل]علاقه غرب از زمان گلاسنوست افزایش یافته است، اما بر آثار معاصرتر دهه های 1970 و 1980 متمرکز شده است
[ترجمه ترگمان]منافع غرب از glasnost به بعد افزایش یافته است، اما بر روی کاره ای معاصر دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ تمرکز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the first flush of glasnost much information was made available and deputies often asserted themselves aggressively.
[ترجمه گوگل]در اولین دوره گلاسنوست، اطلاعات زیادی در دسترس قرار گرفت و نمایندگان اغلب خود را به شدت ابراز می کردند
[ترجمه ترگمان]در وهله اول، اطلاعات بسیار زیادی در دسترس قرار گرفت و نمایندگان اغلب خود را به شدت تایید کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This was a harbinger of glasnost to come.
[ترجمه گوگل]این منادی گلاسنوست در آینده بود
[ترجمه ترگمان]این یک قاصد مملو از قاصد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The charms of limitless glasnost have already worn distinctly thin.
[ترجمه گوگل]جذابیت های گلاسنوست بی حد و حصر قبلاً کاملاً نازک شده اند
[ترجمه ترگمان]جاذبه of بی حد و حصری به طور واضح به خود گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Enter glasnost and perestroika, along with the issues of determining where they would lead, and how fast.
[ترجمه گوگل]گلاسنوست و پرسترویکا را به همراه مسائل تعیین اینکه کجا و با چه سرعتی هدایت خواهند کرد وارد کنید
[ترجمه ترگمان]glasnost و perestroika را همراه با مسایل تعیین اینکه کجا هستند وارد کنید و چقدر سریع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is no evidence of either glasnost or perestroika.
[ترجمه گوگل]هیچ مدرکی از گلاسنوست یا پرسترویکا وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ مدرکی دال بر glasnost یا perestroika وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Four years after Glasnost was adopted, the inflow of information revolutionized the climate of Soviet public opinion.
[ترجمه گوگل]چهار سال پس از تصویب گلاسنوست، جریان اطلاعات فضای افکار عمومی شوروی را متحول کرد
[ترجمه ترگمان]چهار سال پس از این که Glasnost به تصویب رسید، جریان اطلاعات در حوزه افکار عمومی شوروی متحول شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We see perestroika leading to glasnost.
[ترجمه گوگل]ما شاهد پرسترویکا هستیم که به گلاسنوست منتهی می شود
[ترجمه ترگمان]ما perestroika را می بینیم که به glasnost منتهی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By the time Mikhail Gorbachev initiated perestroika and glasnost in the late 1980s, the Soviet Union was all but bust.
[ترجمه گوگل]در زمانی که میخائیل گورباچف ​​پرسترویکا و گلاسنوست را در اواخر دهه 1980 آغاز کرد، اتحاد جماهیر شوروی کاملاً متلاشی شده بود
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که میخاییل گورباچف perestroika و glasnost را در اواخر دهه ۱۹۸۰ آغاز کرد، اتحاد جماهیر شوروی تنها شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In 198 Gorbachev introduced his policy of glasnost, which sought to promote free speech, limit media censorship, and encourage discussion of political, economic, and social issues.
[ترجمه گوگل]در سال 198 گورباچف ​​سیاست گلاسنوست خود را معرفی کرد که به دنبال ترویج آزادی بیان، محدود کردن سانسور رسانه‌ها و تشویق بحث درباره مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بود
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ وی سیاست his را معرفی کرد که به دنبال ترویج آزادی بیان، محدود کردن سانسور رسانه، و تشویق به بحث در مورد مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. However, Glasnost did not originate from Gorbachev's good will alone — but rather from his recognition of a technological necessity.
[ترجمه گوگل]با این حال، گلاسنوست تنها از حسن نیت گورباچف ​​سرچشمه نمی گیرد - بلکه بیشتر از شناخت او از یک ضرورت تکنولوژیک سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، Glasnost به تنهایی از قدرت گورباچف جدا نشد - بلکه به خاطر به رسمیت شناختن یک ضرورت تکنولوژیکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• policy of liberalization that was established by gorbachev in the soviet union during the 1980s
glasnost is a policy of frankness and accountability of a government to its people and to other nations. glasnost was first developed in the former soviet union under president gorbachev.

پیشنهاد کاربران

بپرس