• : تعریف: a quality of excitement, desirability, and compelling attractiveness in one's appearance or manner. • مشابه: allure, appeal, beauty, charm, enchantment, excitement, fascination, glitter, magic, magnetism
جمله های نمونه
1. the glamour of the orient
زیبایی سحر آمیز خاور زمین
2. the proverbial glamour of paris
زرق و برق معروف پاریس
3. Foreign travel has lost its glamour for her.
[ترجمه شقایق] سفر خارجی زرق وبرقش را برای او از دست داده است
|
[ترجمه گوگل]سفرهای خارجی برای او جذابیت خود را از دست داده است [ترجمه ترگمان]سفره ای خارجی زرق و برق خود را از دست داده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Forget all you read about the glamour of television.
[ترجمه گوگل]تمام مطالبی که در مورد زرق و برق تلویزیون می خوانید را فراموش کنید [ترجمه ترگمان]همه چیزهایی که در مورد زرق و برق تلویزیون می خوانید فراموش کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The phony glamour of night clubs soon became stale and boring.
[ترجمه گوگل]زرق و برق ساختگی کلوپ های شبانه به زودی کهنه و خسته کننده شد [ترجمه ترگمان]جادوی ساختگی کلوب های شبانه خیلی زود کهنه و کسل کننده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Jumbo jets somehow lack the glamour of the transatlantic liner.
[ترجمه گوگل]جامبو جت ها به نوعی فاقد زرق و برق خطوط فراآتلانتیک هستند [ترجمه ترگمان]Jumbo به گونه ای فاقد طلسم of اطلس هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Designer clothes are not a passport to instant glamour.
[ترجمه گوگل]لباس های دیزاینر پاسپورتی برای زرق و برق فوری نیستند [ترجمه ترگمان]لباس های طراح یک گذرنامه برای زرق و برق فوری نیستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. If you're going for full-on glamour, add some sparkly jewellery.
[ترجمه گوگل]اگر به دنبال زرق و برق کامل هستید، کمی جواهرات درخشان اضافه کنید [ترجمه ترگمان]اگر می خواهید پر زرق و برق داشته باشید، جواهرات درخشان خود را اضافه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He was drawn to the metropolitan glamour and excitement of Paris.
[ترجمه گوگل]او به زرق و برق شهری و هیجان پاریس کشیده شد [ترجمه ترگمان]به فریبندگی و فریبندگی شهر پاریس کشیده می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She was blinded by the glitter and the glamour of her own life.
[ترجمه گوگل]او از زرق و برق و زرق و برق زندگی خود کور شده بود [ترجمه ترگمان]زرق و برق زندگی خودش را کور کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She forsook the glamour of the city and went to live in the wilds of Scotland.
[ترجمه گوگل]او زرق و برق شهر را رها کرد و برای زندگی در وحشی اسکاتلند رفت [ترجمه ترگمان]او زرق و برق شهر را رها کرد و برای زندگی در حیات وحش اسکاتلند رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Her long dark hair lent her a certain glamour.
[ترجمه گوگل]موهای بلند و تیره اش زرق و برق خاصی به او می بخشید [ترجمه ترگمان]موهای بلند و تیره اش فریبندگی خاصی به او بخشیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I dress for comfort rather than glamour.
[ترجمه گوگل]من برای راحتی لباس می پوشم تا زرق و برق [ترجمه ترگمان]من برای آسایش بیشتر از طلسم و فریبندگی لباس می پوشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. We need someone with youth, glamour and pizzazz.
[ترجمه گوگل]به یک نفر با جوانی، زرق و برق و پیتزا نیازمندیم [ترجمه ترگمان]ما به فردی با جوانی، glamour و pizzazz نیاز داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• monthly american magazine for women that covers topics of general interest (health, beauty, fashion, career, finance, etc.) attractiveness, magnetism, alluring charm; excitement, adventure; magic, enchantment people, places, or jobs that have glamour are attractive and exciting.
پیشنهاد کاربران
جلال، تجمل، مجلل
تجمل، مجلل
1. جاذبه. جذبه. جذابیت 2. زرق و برق 3. دلربایی. لوندی مثال: we identify sport with glamour ما ورزش را با جذابیت یکی کردیم.
Glamour is a quality relating to riches, wealth, and beauty