glamour

/ˈɡlæmər//ˈɡlæmə/

معنی: فریبندگی
معانی دیگر: glamor طلسم، جادو، دلیری، افسون، زرق و برق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a quality of excitement, desirability, and compelling attractiveness in one's appearance or manner.
مشابه: allure, appeal, beauty, charm, enchantment, excitement, fascination, glitter, magic, magnetism

جمله های نمونه

1. the glamour of the orient
زیبایی سحر آمیز خاور زمین

2. the proverbial glamour of paris
زرق و برق معروف پاریس

3. Foreign travel has lost its glamour for her.
[ترجمه شقایق] سفر خارجی زرق وبرقش را برای او از دست داده است
|
[ترجمه گوگل]سفرهای خارجی برای او جذابیت خود را از دست داده است
[ترجمه ترگمان]سفره ای خارجی زرق و برق خود را از دست داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Forget all you read about the glamour of television.
[ترجمه گوگل]تمام مطالبی که در مورد زرق و برق تلویزیون می خوانید را فراموش کنید
[ترجمه ترگمان]همه چیزهایی که در مورد زرق و برق تلویزیون می خوانید فراموش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The phony glamour of night clubs soon became stale and boring.
[ترجمه گوگل]زرق و برق ساختگی کلوپ های شبانه به زودی کهنه و خسته کننده شد
[ترجمه ترگمان]جادوی ساختگی کلوب های شبانه خیلی زود کهنه و کسل کننده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jumbo jets somehow lack the glamour of the transatlantic liner.
[ترجمه گوگل]جامبو جت ها به نوعی فاقد زرق و برق خطوط فراآتلانتیک هستند
[ترجمه ترگمان]Jumbo به گونه ای فاقد طلسم of اطلس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Designer clothes are not a passport to instant glamour.
[ترجمه گوگل]لباس های دیزاینر پاسپورتی برای زرق و برق فوری نیستند
[ترجمه ترگمان]لباس های طراح یک گذرنامه برای زرق و برق فوری نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you're going for full-on glamour, add some sparkly jewellery.
[ترجمه گوگل]اگر به دنبال زرق و برق کامل هستید، کمی جواهرات درخشان اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید پر زرق و برق داشته باشید، جواهرات درخشان خود را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was drawn to the metropolitan glamour and excitement of Paris.
[ترجمه گوگل]او به زرق و برق شهری و هیجان پاریس کشیده شد
[ترجمه ترگمان]به فریبندگی و فریبندگی شهر پاریس کشیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was blinded by the glitter and the glamour of her own life.
[ترجمه گوگل]او از زرق و برق و زرق و برق زندگی خود کور شده بود
[ترجمه ترگمان]زرق و برق زندگی خودش را کور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She forsook the glamour of the city and went to live in the wilds of Scotland.
[ترجمه گوگل]او زرق و برق شهر را رها کرد و برای زندگی در وحشی اسکاتلند رفت
[ترجمه ترگمان]او زرق و برق شهر را رها کرد و برای زندگی در حیات وحش اسکاتلند رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her long dark hair lent her a certain glamour.
[ترجمه گوگل]موهای بلند و تیره اش زرق و برق خاصی به او می بخشید
[ترجمه ترگمان]موهای بلند و تیره اش فریبندگی خاصی به او بخشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I dress for comfort rather than glamour.
[ترجمه گوگل]من برای راحتی لباس می پوشم تا زرق و برق
[ترجمه ترگمان]من برای آسایش بیشتر از طلسم و فریبندگی لباس می پوشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We need someone with youth, glamour and pizzazz.
[ترجمه گوگل]به یک نفر با جوانی، زرق و برق و پیتزا نیازمندیم
[ترجمه ترگمان]ما به فردی با جوانی، glamour و pizzazz نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فریبندگی (اسم)
fascination, seduction, temptation, charm, glamor, glamour

انگلیسی به انگلیسی

• monthly american magazine for women that covers topics of general interest (health, beauty, fashion, career, finance, etc.)
attractiveness, magnetism, alluring charm; excitement, adventure; magic, enchantment
people, places, or jobs that have glamour are attractive and exciting.

پیشنهاد کاربران

جلال، تجمل، مجلل
تجمل، مجلل
1. جاذبه. جذبه. جذابیت 2. زرق و برق 3. دلربایی. لوندی
مثال:
we identify sport with glamour
ما ورزش را با جذابیت یکی کردیم.
Glamour is a quality relating to riches, wealth, and beauty
اغواگری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : glamorize
✅️ اسم ( noun ) : glamor / glamorization
✅️ صفت ( adjective ) : glamorous
✅️ قید ( adverb ) : glamorously
جذبه، جذابیت، زرق و برق
جذابیت
فریبنده و افسونگر
جادویی
glamour night شب جادویی ( عالی )

بپرس