gladness


معنی: خوشی، خرسندی، خوش وقتی، خوشحالی
معانی دیگر: شادی، مسرت خاطر، سرور، میل

جمله های نمونه

1. A man of gladness seldom falls into madness.
[ترجمه گوگل]انسان شاد به ندرت دچار جنون می شود
[ترجمه ترگمان]یک مرد با خوشحالی به ندرت دیوانه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sadness and gladness succeed each other.
[ترجمه گوگل]غم و شادی جانشین یکدیگر می شوند
[ترجمه ترگمان]غم و اندوه به جای یکدیگر به موفقیت می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sadness and gladness succeed one another.
[ترجمه گوگل]غم و شادی جانشین یکدیگر می شوند
[ترجمه ترگمان]غم و شادی جانشین یکدیگر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Happy birthday. May gladness fill your every hour on this special day.
[ترجمه گوگل]تولدت مبارک باشد که شادی هر ساعت شما را در این روز خاص پر کند
[ترجمه ترگمان] تولدت مبارک در این روز خاص، شادمانی و شادمانی شما را در این روز خاص پر می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The following season, Nijinsky took the Gladness Stakes on his reappearance and then won five successive championship races.
[ترجمه گوگل]در فصل بعد، نیجینسکی با حضور مجدد خود، سهام شادی را به دست گرفت و سپس در پنج مسابقه قهرمانی پیاپی پیروز شد
[ترجمه ترگمان]در فصل بعد، Nijinsky سهام Gladness را به همراه داشت و بعد از آن پنج مسابقه قهرمانی متوالی کسب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I suppose she wept for lost gladness and the relinquishment of true friends.
[ترجمه گوگل]گمان می کنم او برای شادی از دست رفته و کنار گذاشتن دوستان واقعی اشک می ریخت
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم به خاطر خوشحالی و the از دوستان واقعی گریه کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rather than fill me with ecstasy or gladness, this breakthrough overpowered me with dread.
[ترجمه گوگل]این موفقیت به جای اینکه مرا با وجد یا شادی پر کند، ترس بر من چیره شد
[ترجمه ترگمان]به جای اینکه مرا با خلسه یا خوشحالی پر کند این پیشرفت مرا با وحشت بر می انگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gladness surged through Pamela to hear of the torn - up letters.
[ترجمه گوگل]خوشحالی در پاملا موج می زد تا نامه های پاره شده را بشنود
[ترجمه ترگمان]Gladness پا ملا را فرا خواند تا نامه های پاره و پاره را بشنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We will not have the gladness of sharing the harvest with the fabricant when we buy those machine-made commodities from shops and supermarkets.
[ترجمه گوگل]وقتی آن کالاهای ماشینی را از مغازه‌ها و سوپرمارکت‌ها می‌خریم، خوشحالی به اشتراک گذاشتن محصول با سازنده را نخواهیم داشت
[ترجمه ترگمان]ما در هنگام خرید کالاهای ساخته شده از مغازه ها و سوپرمارکت ها، به اشتراک گذاری محصول با fabricant افتخار نخواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For the Jews there was light and gladness and joy and honor.
[ترجمه گوگل]برای یهودیان نور و شادی و شادی و افتخار بود
[ترجمه ترگمان]برای یهودیان روشنایی و شادمانی و افتخار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We behold the face of nature bright with gladness.
[ترجمه گوگل]ما چهره طبیعت را درخشان از شادی می بینیم
[ترجمه ترگمان]ما چهره طبیعت را می بینیم که از خوشحالی برق می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fill my heart with gladness, take away all my sadness.
[ترجمه گوگل]قلبم را از شادی لبریز کن، همه غم و اندوه را از من دور کن
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی قلبم را پر کن و all را از من دور کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Misgiving mixing unimaginable gladness made me feel dizzy.
[ترجمه گوگل]با تردید مخلوط کردن شادی غیرقابل تصور باعث سرگیجه ام شد
[ترجمه ترگمان]شادمانی غیرقابل تصور آمیخته به غیرقابل تصور باعث شد احساس سرگیجه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Pierre was watched with even more rapturous gladness by the boy with the slender neck in the laydown collar, who had been forgotten by all of them.
[ترجمه گوگل]پسری با گردن باریکی که در یقه خوابیده بود و همه آنها فراموشش کرده بودند، پیر را با خوشحالی هیجان انگیزتر تماشا می کرد
[ترجمه ترگمان]پی یر با شور و شعف بیشتری از کودک با گردن باریک یقه laydown که همه آن ها را فراموش کرده بود می نگریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوشی (اسم)
fun, rejoicing, gaiety, glee, exhilaration, mirth, merriment, spree, solace, pleasure, delight, joy, enjoyment, gust, ball, frolic, festivity, gasser, jollification, consolation, joyfulness, gladness, jollity, merrymaking, lark, hilarity, jamboree, jocundity, pleasance, joyance, laverock

خرسندی (اسم)
satisfaction, contentment, happiness, joy, joyfulness, gladness

خوش وقتی (اسم)
happiness, pleasure, enjoyment, gladness, jollity

خوشحالی (اسم)
satisfaction, euphoria, glee, mirth, gladness

انگلیسی به انگلیسی

• happiness, joyfulness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : gladden
✅️ اسم ( noun ) : gladness
✅️ صفت ( adjective ) : glad
✅️ قید ( adverb ) : gladly

بپرس