gizmo

/ˈɡɪzˌmoʊ//ˈɡɪzˌməʊ/

معنی: اسباب، جزء، ابزار، مکانیکی، الت کوچک
معانی دیگر: (هر چیزی که اسم آن فراموش شده است)، فلان (چیز)، (خودمانی)، بازیچه، وسیله ی انجام هرکار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: gismos, gizmos
• : تعریف: (informal) something nameless or whose name is forgotten, esp. a mechanical gadget or part; thingamajig.
مشابه: thing

جمله های نمونه

1. give me the gizmo with which to tighten this screw
فلان ابزار را بده تا این پیچ را سفت کنم.

2. Some may even love all those silly electronic gizmos you want to wow them with.
[ترجمه گوگل]برخی حتی ممکن است عاشق تمام آن ابزارهای الکترونیکی احمقانه ای باشند که می خواهید آنها را شگفت زده کنید
[ترجمه ترگمان]برخی حتی ممکن است همه این gizmos electronic را دوست داشته باشند که شما می خواهید آن ها را با آن ها مقایسه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He didn't seem to miss the gadgets and gizmos, though.
[ترجمه گوگل]با این حال، به نظر نمی رسید که او از ابزارها و ابزارها غافل شود
[ترجمه ترگمان]اما به نظر نمی رسید که وسایل و تجهیزات را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tian yanked a black plastic gizmo out of the box.
[ترجمه گوگل]تیان یک ابزار پلاستیکی سیاه را از جعبه بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]tian یک gizmo پلاستیکی سیاه را از جعبه بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's not naturaI to taIk into a pIastic gizmo to someone you can't even see!
[ترجمه گوگل]این طبیعی نیست که با کسی که حتی نمی توانید آن را ببینید، وارد یک ابزار معجزه آسا شوید!
[ترجمه ترگمان]این چیزی نیست که تو بتونی حتی یه وسیله شیطانی رو به کسی نشون بدی که حتی نمی تونی ببینی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Thanks to a new gizmo, you now need to face the music dance.
[ترجمه گوگل]به لطف یک ابزار جدید، اکنون باید با رقص موسیقی روبرو شوید
[ترجمه ترگمان]، با تشکر از یه ابزار جدید الان باید با رقص موسیقی روبرو بشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Binary Clock, the ultimate gizmo for people who laugh in the face of time, play tiddlywinks on the lap of destiny, and boil bratwurst in the kitchen of fate.
[ترجمه گوگل]ساعت دودویی، ابزار نهایی برای افرادی که در مواجهه با زمان می خندند، در دامان سرنوشت چشمک می زنند و در آشپزخانه سرنوشت براتورست می جوشند
[ترجمه ترگمان]ساعت دودویی، gizmo نهایی برای افرادی که به صورت زمان می خندند، tiddlywinks را روی دامن تقدیر بازی می کنند و bratwurst را در آشپزخانه سرنوشت به جوش می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What is this silly little gizmo on the bottom for?
[ترجمه گوگل]این ابزار کوچک احمقانه پایین برای چیست؟
[ترجمه ترگمان]این اسباب بازی مسخره واسه چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is modern Japan, a Gizmo Nation where even grandmothers make friends with their gadgets.
[ترجمه گوگل]اینجا ژاپن مدرن است، یک کشور گیزمو که حتی مادربزرگ ها با وسایلشان دوست می شوند
[ترجمه ترگمان]این کشور مدرن ژاپن، کشوری Gizmo است که حتی مادربزرگ ها با their دوست می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That gizmo there is actually the key to move forward.
[ترجمه گوگل]این ابزار وجود دارد در واقع کلید حرکت رو به جلو است
[ترجمه ترگمان]که در حقیقت کلید حرکت رو به جلو وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thanks to a new gizmo, you now just need to face the music and dance.
[ترجمه گوگل]به لطف یک ابزار جدید، اکنون فقط باید با موسیقی روبرو شوید و برقصید
[ترجمه ترگمان]، با تشکر از یه ابزار جدید تو الان باید با موسیقی و رقص روبرو بشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There may be some great new gizmo around the corner that you will want to use.
[ترجمه گوگل]ممکن است چند ابزار جدید عالی در گوشه و کنار وجود داشته باشد که بخواهید از آنها استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]ممکن است در گوشه خلوتی که می خواهید از آن استفاده کنید، چیزهای زیادی وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And in this issue, I review yet another anti-heron gizmo which switches on the fountain when the heron alights.
[ترجمه گوگل]و در این شماره، من یک ابزار ضد حواصیل دیگر را مرور می کنم که با روشن شدن حواصیل، فواره را روشن می کند
[ترجمه ترگمان]و در این مورد، من هنوز هم یکی دیگر از heron anti را مرور می کنم که در کنار فواره این کار را تکرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Children used to computer games will enjoy this, but the gizmos will soon seem out of date.
[ترجمه گوگل]کودکانی که به بازی های رایانه ای عادت کرده اند از این کار لذت خواهند برد، اما به زودی این ابزارها قدیمی به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]کودکانی که از بازی های کامپیوتری استفاده می کنند از این کار لذت می برند، اما به زودی به نظر می رسد که این بازی ها به زودی از بین خواهند رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسباب (اسم)
article, gear, apparatus, thing, implement, tool, tackle, instrument, apparel, utensil, trap, paraphernalia, appurtenance, device, engine, rigging, rig, furniture, gadget, appliance, contraption, contrivance, layout, doodad, gizmo, whigmaleerie, gismo, mounting

جزء (اسم)
part, portion, clause, appurtenance, gadget, component, ingredient, member, detail, sector, gizmo

ابزار (اسم)
implement, tool, gadget, doodad, instrumentation, gizmo

مکانیکی (اسم)
gadget, gizmo, mechanical engineer

الت کوچک (اسم)
gadget, gizmo

انگلیسی به انگلیسی

• gadget, device, contraption; mechanical device useful for a particular job; something whose name is forgotten or unknown (also gismo)

پیشنهاد کاربران

چیز میز
This slang term is used to describe a small electronic device, such as a phone, that is considered innovative or technologically advanced.
این اصطلاح عامیانه برای توصیف یک دستگاه الکترونیکی کوچک مانند تلفن استفاده می شود که نوآورانه یا از نظر فناوری پیشرفته در نظر گرفته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

“Have you seen the latest gizmo? It has so many cool features. ”
A tech enthusiast might say, “I love collecting all the latest gizmos and gadgets. ”
When showing off a new phone, someone might say, “Check out this gizmo, it’s the best phone I’ve ever had. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-phone/
بیشبیلک - بیلبیلک - ماسماسک ( یا هر معادل دیگه ای که برا یه چیزی که اسمشو نمیدونیم میگیم )
ماسماسک
فلان چیز
چیز ( وقتی اسم چیزی را نمیدانیم یا فراموش کرده ایم بکار میرود )

بپرس