giving

جمله های نمونه

1. giving air to one's opinions
عقاید خود را بیان کردن

2. giving the opposition beans in a stinging speech
طی یک سخنرانی انتقادآمیز سخت بر مخالفان تاختن

3. avoid giving any information
از دادن هر گونه اطلاعات خودداری کنید.

4. before giving his answer, he meditated on the matter for a few days
پیش از دادن جواب چند روزی روی آن مطلب تعمق کرد.

5. the giving of heady advice
دادن پند نسنجیده

6. his enemies are giving him a lot of flak
دشمنانش بر ضد او جنجال زیادی می کنند.

7. the futility of giving him advice
بی فایدگی نصیحت به او

8. the practice of giving gifts during norooz
رسم دادن هدیه در ایام نوروز

9. he bulldozed me into giving him all of the money
با اصرار و تهدید مجبورم کرد همه ی پول را به او بدهم.

10. he illustrated his point by giving examples and statistics
او با آوردن مثال و آمار مطلب خود را روشن کرد.

11. he set the precedent of giving tips here
او رسم انعام دادن را در اینجا متداول کرد.

12. don't obfuscate the main issue by giving unimportant details
مطلب اصلی را با آوردن جزئیات کم اهمیت مبهم نکن.

13. he tried to salve his conscience by giving money to the poor
با دادن پول به فقیران کوشید که وجدان خود را آرام کند.

14. she tried to satisfy the child by giving him a candy
کوشید با دادن یک آب نبات کودک را خشنود کند.

15. he tried to mollify his angry wife by giving her a gift
او سعی کرد با دادن هدیه همسر خشمگین خود را نرم کند.

16. it is imperative that we try again before giving up
لازم است که پیش از رها کردن کار یک بار دیگر هم بکوشیم.

17. we will defend our rights even to the extent of giving our lives
ما حتی به قمیت از دست دادن جانمان از حقوق خود دفاع خواهیم کرد.

18. Being defeated is often a temporary condition. Giving up is what makes it permanent.
[ترجمه گوگل]شکست خوردن اغلب یک وضعیت موقتی است تسلیم شدن چیزی است که آنرا دائمی میکند
[ترجمه ترگمان]شکست دادن اغلب یک شرط موقتی است تسلیم شدن چیزی است که آن را دائمی می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. All the windows were open, giving the house an airy feeling.
[ترجمه ممح] تمام پنجره ها باز بودند ، احساس اسمانی میکردند
|
[ترجمه گوگل]همه پنجره ها باز بودند و به خانه حس و حال هوا می دادند
[ترجمه ترگمان]تمام پنجره ها باز بودند و احساس airy می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Experience is their preparation for giving advice.
[ترجمه گوگل]تجربه آمادگی آنها برای مشاوره دادن است
[ترجمه ترگمان]تجربه آمادگی آن ها برای ارائه مشاوره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Giving presents on Christmas is an institution.
[ترجمه گوگل]هدیه دادن در کریسمس یک نهاد است
[ترجمه ترگمان]هدیه دادن در کریسمس یک موسسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Our capacity for giving care, love and attention is limited.
[ترجمه گوگل]ظرفیت ما برای مراقبت، عشق و توجه محدود است
[ترجمه ترگمان]توانایی ما برای مراقبت، عشق و توجه محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Attempt doesn't necessarily bring success, but giving up definitely leads to failure.
[ترجمه گوگل]تلاش لزوما موفقیت به همراه نمی آورد، اما تسلیم شدن قطعا منجر به شکست می شود
[ترجمه ترگمان]تلاش لزوما موفقیت را به ارمغان نمی آورد، اما تسلیم شدن قطعا منجر به شکست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of bestowing, act of providing

پیشنهاد کاربران

مهربان
نثار کردن
بخشش
برگرفته از فرهنگ فارسی عمید ذیل واژه اعطا
یکی از معانی این واژه "عمل اعطا کردن" یا "عمل فراهم کردن" است
به کسی چیزی دادن
سخاوتمند
قرار دادن
بخشنده
هدیه یا کادو دادن

چیزی را به کسی دادن
هدیه دادن
فعل
شرح دادن
گریه کردن

ارائه
رفتن
واگذاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس