1. Giving up smoking reduces the risk of heart disease.
[ترجمه گوگل]ترک سیگار خطر ابتلا به بیماری های قلبی را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]ترک سیگار باعث کاهش خطر بیماری های قلبی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ترک سیگار باعث کاهش خطر بیماری های قلبی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Being defeated is often a temporary condition. Giving up is what makes it permanent.
[ترجمه گوگل]شکست خوردن اغلب یک وضعیت موقتی است تسلیم شدن چیزی است که آنرا دائمی میکند
[ترجمه ترگمان]شکست دادن اغلب یک شرط موقتی است تسلیم شدن چیزی است که آن را دائمی می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شکست دادن اغلب یک شرط موقتی است تسلیم شدن چیزی است که آن را دائمی می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Attempt doesn't necessarily bring success, but giving up definitely leads to failure.
[ترجمه گوگل]تلاش لزوما موفقیت به همراه نمی آورد، اما تسلیم شدن قطعا منجر به شکست می شود
[ترجمه ترگمان]تلاش لزوما موفقیت را به ارمغان نمی آورد، اما تسلیم شدن قطعا منجر به شکست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تلاش لزوما موفقیت را به ارمغان نمی آورد، اما تسلیم شدن قطعا منجر به شکست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She had to choose between giving up her job or hiring a nanny.
[ترجمه گوگل]او باید بین رها کردن شغل یا استخدام یک پرستار بچه یکی را انتخاب می کرد
[ترجمه ترگمان]باید انتخاب می کرد که کارش رو ول کنه یا یه پرستار استخدام کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]باید انتخاب می کرد که کارش رو ول کنه یا یه پرستار استخدام کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. As we were on the point of giving up hope, a letter arrived.
[ترجمه گوگل]همانطور که در آستانه قطع امید بودیم، نامه ای رسید
[ترجمه ترگمان]همان طور که می خواستیم امیدوار باشیم یک نامه از راه رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همان طور که می خواستیم امیدوار باشیم یک نامه از راه رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. They defied/flouted/broke with convention by giving up their jobs and becoming self-sufficient.
[ترجمه گوگل]آنها با دست کشیدن از شغل خود و خودکفایی، از قراردادها سرپیچی کردند / زیر پا گذاشتند / قراردادها را شکستند
[ترجمه ترگمان]آن ها با دادن شغل خود و تبدیل شدن به خودکفا، با کنوانسیون مبارزه کردند \/ شکست خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها با دادن شغل خود و تبدیل شدن به خودکفا، با کنوانسیون مبارزه کردند \/ شکست خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The minute you think of giving up,think of the reason why you held on so long .
[ترجمه گوگل]لحظه ای که به تسلیم شدن فکر می کنید، به دلیل اینکه چرا اینقدر دوام آورده اید فکر کنید
[ترجمه ترگمان]لحظه ای که فکر می کنی تسلیم شدی، به این دلیل که چرا این همه مدت نگهش داشتی فکر کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]لحظه ای که فکر می کنی تسلیم شدی، به این دلیل که چرا این همه مدت نگهش داشتی فکر کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They brainwash people into giving up all their money.
[ترجمه گوگل]آنها مردم را شستشوی مغزی می دهند تا همه پول خود را رها کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها افراد را شستشوی مغزی داده و همه پولشان را تامین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها افراد را شستشوی مغزی داده و همه پولشان را تامین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. When you feel like giving up, remember why you held on so long in the first place.
[ترجمه گوگل]وقتی می خواهید تسلیم شوید، به خاطر بیاورید که چرا در وهله اول اینقدر دوام آورده اید
[ترجمه ترگمان]وقتی احساس می کنی تسلیم شدی، به خاطر داشته باش که چرا این همه مدت در مکان اول نگهش داشتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی احساس می کنی تسلیم شدی، به خاطر داشته باش که چرا این همه مدت در مکان اول نگهش داشتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He was proud of himself for not giving up.
[ترجمه گوگل]او به خود افتخار می کرد که تسلیم نشد
[ترجمه ترگمان]به خود می بالید که تسلیم نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به خود می بالید که تسلیم نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The defeated general showed his submission by giving up his sword.
[ترجمه گوگل]ژنرال شکست خورده با واگذاری شمشیر تسلیم خود را نشان داد
[ترجمه ترگمان]ژنرال شکست خورده تسلیم شد و شمشیرش را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ژنرال شکست خورده تسلیم شد و شمشیرش را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I'm not giving up my holiday to suit you, so you can put that in your pipe and smoke it!
[ترجمه گوگل]من تعطیلاتم را به تناسب تو رها نمیکنم، بنابراین میتوانی آن را در پیپت بگذاری و سیگار بکشی!
[ترجمه ترگمان]من holiday را برای شما آماده نمی کنم، بنابراین می توانید آن را در پیپ بگذارید و آن را دود کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من holiday را برای شما آماده نمی کنم، بنابراین می توانید آن را در پیپ بگذارید و آن را دود کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Giving up smoking had a magical effect on his stamina.
[ترجمه گوگل]ترک سیگار تأثیری جادویی بر استقامت او داشت
[ترجمه ترگمان]رها کردن سیگار، تاثیر جادویی در استقامت او داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]رها کردن سیگار، تاثیر جادویی در استقامت او داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She had mixed feelings about giving up her job.
[ترجمه گوگل]او در مورد رها کردن شغلش احساسات متفاوتی داشت
[ترجمه ترگمان]اون احساسات قاطی کرده بود که کارش رو ول کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اون احساسات قاطی کرده بود که کارش رو ول کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Aren't you chancing your arm a bit giving up a secure job to start up a business?
[ترجمه گوگل]آیا برای راهاندازی یک کسبوکار، کمی بازوی خود را رها نمیکنید؟
[ترجمه ترگمان]مگر شما از دست دادن یک کار امن برای شروع یک کار از دست دادن کاری از دست داده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مگر شما از دست دادن یک کار امن برای شروع یک کار از دست دادن کاری از دست داده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید