[ترجمه گوگل] وقتی نزدیک شدیم راه را دادند [ترجمه ترگمان] وقتی نزدیک شدیم، اونا راه رو دادن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to yield control. • مترادف: yield • مشابه: cave in, submit, succumb, surrender
• (3)تعریف: to collapse. • مترادف: collapse • مشابه: break, buckle, burst, cave in, crumble, crumple, disintegrate, fall, shatter
جمله های نمونه
1. You must give way to any pedestrians on the crossing.
[ترجمه گوگل]شما باید به هر عابر پیاده در گذرگاه راه بدهید [ترجمه ترگمان]شما باید راه گذر از عابر پیاده را پیاده کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. When entering a roundabout, give way to any traffic already on it.
[ترجمه گوگل]هنگام ورود به یک دوربرگردان، جای خود را به ترافیک موجود در آن بدهید [ترجمه ترگمان]زمانی که وارد یک میدان می شود، به هر ترافیک که قبلا روی آن است، بروید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. In Britain, give way to cars coming from the right.
[ترجمه Ssss] در بریتانیا ، به ماشین هایی که از سمت راست می آیند، راه بدهید
|
[ترجمه گوگل]در بریتانیا، جای خود را به خودروهایی که از سمت راست می آیند، بدهید [ترجمه ترگمان]در بریتانیا، به ماشین هایی که از سمت راست می آیند بدهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We felt the ground give way under our feet.
[ترجمه پریسا] احساس کردیم که زمین زیر پایمان فرو می ریزد
|
[ترجمه گوگل]احساس می کردیم زمین زیر پایمان جا می زند [ترجمه ترگمان]احساس کردیم که زمین زیر پای ما راه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Give way to traffic coming from the left.
[ترجمه گوگل]به ترافیکی که از سمت چپ می آید راه بدهید [ترجمه ترگمان] از سمت چپ به سمت ترافیک حرکت کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A powered vessel should give way to sail — it is an unwritten rule of the sea.
[ترجمه گوگل]یک کشتی برقی باید جای خود را به بادبان بدهد - این یک قانون نانوشته دریا است [ترجمه ترگمان]یک کشتی با قدرت حرکت می کند - این یک قانون نانوشته در دریاست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Give way to traffic already on the roundabout.
[ترجمه گوگل]راه را به ترافیک در حال حاضر در میدان بدهید [ترجمه ترگمان]در حال حاضر در میدان به ترافیک برخورد کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. You must give way when you come to this junction.
[ترجمه گوگل]وقتی به این تقاطع رسیدید باید راه بدهید [ترجمه ترگمان]وقتی به این تقاطع رسیدی باید راه بدی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Isolated showers will give way to more generalized rain later in the day.
[ترجمه گوگل]رگبارهای منفرد در اواخر روز جای خود را به بارندگی عمومی تر خواهد داد [ترجمه ترگمان]بارش های Isolated به بارش بیشتر در روز ادامه خواهند داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Give way to traffic coming from the right.
[ترجمه گوگل]به ترافیکی که از سمت راست می آید راه بدهید [ترجمه ترگمان]راه رفتن به ترافیک از سمت راست رو بده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. You have to give way to traffic coming from the right.
[ترجمه گوگل]باید راه را به ترافیکی که از سمت راست می آید بدهید [ترجمه ترگمان]باید از سمت راست رانندگی کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Neither of them will give way, so they could be arguing for a very long time.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از آنها تسلیم نمی شوند، بنابراین آنها می توانند برای مدت طولانی با هم بحث کنند [ترجمه ترگمان]هیچ کدام از آن ها تسلیم نخواهند شد، بنابراین آن ها می توانند برای مدت بسیار طولانی بحث کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He refused to give way on any of the points.
[ترجمه گوگل]او از دادن راه به هیچ یک از نکات خودداری کرد [ترجمه ترگمان]او از دادن هیچ کدام از این نکات سرباز زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The floor's rotten and likely to give way.
[ترجمه گوگل]کف پوسیده است و احتمالاً جای خود را خواهد داد [ترجمه ترگمان]زمین پوسیده و احتمالا راه دیگری دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• retreat, give up; yield the right of way; collapse; yield to entreaty, give in
پیشنهاد کاربران
شونه خالی کردن
بها دادن
وا رفتن، خراب شدن، از هم گسستن dissolving suture would give way in a few days نخ بخیه دیزالوینگ بعد از چند روز وا میره
وا دادن، پس نشستن.
شونه خالی کردن در مقابل چیزی یا کاری
کاربر Farhood جمله ای که نوشتین یه اصطلاحه و اونطوری که شما نوشتین معنی نمیشه! We felt the ground give way under our feet ما احساس کردیم زیر پامون خالی شده ( احساس بی ثباتی کردن/ احساس عدم امنیت کردن )
Mohammad was far - sighted and saw that appearing to ‘give way’ today could lead to much greater success in the future, as in the Treaty of Hudaybiyya. حضرت محمد آینده نگر بود و دید امروز به سمت عقب نشینی کردن ظاهر شدن، می تواند سبب موفقیتهای بسیار بزرگتری در آینده همچون {موفقیت در} معاهده حدیبیه بشود. ... [مشاهده متن کامل]
( علاوه بر معانی ذکر شده ) وا رفتن ( مثلا کش ) ، شل شدن
محل سبقت
روی هم خوابیدن Collapse
Give wayدر اصطلاح وکاربرد پزشکی یعنی خالی کردن مثل خالی کردن زانو
We felt the ground give way under out feet متوجه شدیم ( حس کردیم ) زمین زیر پاهامون حرکت میکنه
جایگزین شدن
کوتاه آمدن ( در برابر )
ضعف نشان دادن
توقف کردن به منظور راه دادن به ماشین های دیگر فرو ریختن براثر عامل دیگر مثلاً سدی که براثر طغیان سیل کم میاره فرو میریزه در واقع سد تسلیم میشه و بهش راه میده
جای خود را دادن ( به کسی یا چیزی )
راه بده ( برای رد شدن، حرکت کردن )
فرو پاشیدن، فرو ریختن، در هم شکستن، اضمحلال، متلاشی شدن، نقش بر زمین شدن، شکستن، تاب نیاوردن