give voice to sth

پیشنهاد کاربران

1 - ( معنای اصلی – بیان کردن احساسات یا افکار ) :
ابراز کردن، بیان کردن یا مطرح ساختن یک ایده، احساس، نظر یا نگرش است که ممکن است قبلاً پنهان، سرکوب شده یا نادیده گرفته شده باشد.
2 - ( کاربرد گسترده ) :
...
[مشاهده متن کامل]

می تواند در زمینه های هنری ( شعر، موسیقی، تصویرسازی ) یا اجتماعی و سیاسی به کار رود، وقتی که فرد یا گروهی صدای کسانی می شود که معمولاً شنیده نمی شوند یا نمی توانند حرف بزنند.
3 - ( بار معنایی مثبت ) :
این عبارت معمولاً با ایجاد تغییر، دیده شدن یا تأثیرگذاری همراه است.
🔹 مثال ها:
The novel gives voice to the struggles of immigrant women.
این رمان، مبارزات زنان مهاجر را بیان می کند.
The documentary gave voice to the victims of the disaster.
این مستند، صدای قربانیان فاجعه بود.
Through his art, he gives voice to his deepest emotions.
او از طریق هنر خود، عمیق ترین احساساتش را بیان می کند.
🔹 مترادف ها:
express – articulate – communicate – represent

I always had doubts about the project but I never gave voice to them.
من همیشه در مورد این پروژه شک و تردید داشتم اما هرگز آنها را ابراز نکردم ( به زبان نیاوردم ) .
he allowed the crowd to give voice to their frustrations.
...
[مشاهده متن کامل]

او به جمعیت اجازه داد تا ناامیدی ( و محرومیت ) های خود را بیان کنند.

ابراز کردن
( اصطلاح ) چیزی را به زبان آوردن، چیزی را بیان کردن