از خیر چیزی گذشتن
ول کردن
دست کشیدن از
بی خیال . . . شدن
قید چیزی رو زدن
دور چیزی رو خط کشیدن
ول کردن
دست کشیدن از
بی خیال . . . شدن
قید چیزی رو زدن
دور چیزی رو خط کشیدن
اصطلاح ) ترک چیزی بعنوان یک کار بد، عطای چیزی را به لقایش بخشیدن، انجام دادن یک کاری را متوقف کردن چراکه احساس میکنید ارزشش رو ندارد که به اون کار ادامه بدهید After three attempts to mend it, I gave it up as a bad job بعد از سه بار تلاش برای تعمیر کردنش عطایش را به لقایش بخشیدم!