به کسی بی محلی کردن
با کسی سرد برخورد کردن ( به دلیل خشم یا ناراحت بودن از کسی )
مثال:
instead of shouting at his son, the father just gave him the silent treatment on their way home
در مسیرشان به خانه، پدر به جای داد و فریاد زدن سرِ فرزندش، با او سرد برخورد کرد
با کسی سرد برخورد کردن ( به دلیل خشم یا ناراحت بودن از کسی )
مثال:
در مسیرشان به خانه، پدر به جای داد و فریاد زدن سرِ فرزندش، با او سرد برخورد کرد