🔹 معادل فارسی: باعث نعوظ شدن | تحریک جنسی کردن | برانگیختن شهوت ( در موارد استعاری ) علاقه ی شدید یا وسواس گونه داشتن به چیزی
🔹 مثال ها:
That model gave every guy a hard - on just by walking in. اون مدل فقط با راه رفتن باعث تحریک همه ی پسرها شد.
... [مشاهده متن کامل]
He’s got a hard - on for expensive watches. ( استعاری ) علاقه ی وسواس گونه ای به ساعت های گرون قیمت داره.
She didn’t mean to give him a hard - on—it was just a joke. قصد نداشت تحریکش کنه—فقط یه شوخی بود.
🔹 مترادف های عامیانه: turn someone on | make someone horny | give someone wood | get someone excited
🔹 مثال ها:
That model gave every guy a hard - on just by walking in. اون مدل فقط با راه رفتن باعث تحریک همه ی پسرها شد.
... [مشاهده متن کامل]
He’s got a hard - on for expensive watches. ( استعاری ) علاقه ی وسواس گونه ای به ساعت های گرون قیمت داره.
She didn’t mean to give him a hard - on—it was just a joke. قصد نداشت تحریکش کنه—فقط یه شوخی بود.
🔹 مترادف های عامیانه: turn someone on | make someone horny | give someone wood | get someone excited