🔹 معادل فارسی: باعث تحریک جنسی کسی شدن | باعث نعوظ شدن ( در مردان ) | باعث برانگیختگی فیزیکی شدن | ( در برخی موارد ) باعث شهوت یا هیجان جنسی شدن
🔹 مثال ها:
She gave him a bony just by walking past in that dress. فقط با رد شدن با اون لباس، باعث تحریکش شد.
... [مشاهده متن کامل]
That scene in the movie gave every guy a bony. اون صحنه ی فیلم همه ی پسرها رو تحریک کرد.
He said the ad was so sexy it gave him a bony. گفت تبلیغ اون قدر سکسی بود که تحریکش کرد.
🔹 مترادف های عامیانه: turn someone on | give someone a hard - on | make someone horny | get someone excited | cause arousal
🔹 مثال ها:
She gave him a bony just by walking past in that dress. فقط با رد شدن با اون لباس، باعث تحریکش شد.
... [مشاهده متن کامل]
That scene in the movie gave every guy a bony. اون صحنه ی فیلم همه ی پسرها رو تحریک کرد.
He said the ad was so sexy it gave him a bony. گفت تبلیغ اون قدر سکسی بود که تحریکش کرد.
🔹 مترادف های عامیانه: turn someone on | give someone a hard - on | make someone horny | get someone excited | cause arousal
کسی را تحریک کردن
وقتی یه خانومی باعث میشه یه آقا راست کنه، مثلا جلوش لباس عوض کنه.
وقتی یه خانومی باعث میشه یه آقا راست کنه، مثلا جلوش لباس عوض کنه.