give sb a hard time

پیشنهاد کاربران

انتقاد کردن وایجاداحساس گناه در کسی
تلخ کردن وناخوشایند کردن چیزی برای کسی
سختگیری ودل آزردن کسی
Ever since I missed the goal, the other players have been giving me a hard time
They gave him a hard time about quitting the team
...
[مشاهده متن کامل]

My mother gave me a really hard time ( = was angry with me ) about staying out late

زهره مارش کردم
سخت گیری کردن
سخت گرفتن با ( سخت کار کردن ، سوالات سختی پرسیدن )

بپرس