give out

/ˈɡɪvˈaʊt//ɡɪvaʊt/

معنی: توزیع کردن، اعلان کردن، پخش کردن، بیرون دادن، تمام شدن، کسر امدن
معانی دیگر: 1- بیرون دادن، خارج فرستادن، مخابره کردن 2- اعلام کردن، آشکار کردن، 3- بخش کردن، تقسیم کردن

جمله های نمونه

1. This fire doesn't give out much heat.
[ترجمه گوگل]این آتش گرمای زیادی نمی دهد
[ترجمه ترگمان]این آتش زیاد گرما نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "Why not give out one of the cybercafe's e-mail addresses?" suggested one bright spark.
[ترجمه گوگل]"چرا یکی از آدرس های ایمیل کافه سایبری را نمی دهید؟" یک جرقه روشن را پیشنهاد کرد
[ترجمه ترگمان]\"چرا یکی از آدرس های ایمیل cybercafe را فاش نکنیم؟\" یک جرقه درخشان را پیشنهاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He wouldn't give out any information.
[ترجمه گوگل]او هیچ اطلاعاتی نمی داد
[ترجمه ترگمان]او هیچ اطلاعاتی به من نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our food supply at last give out.
[ترجمه گوگل]مواد غذایی ما بالاخره تمام شد
[ترجمه ترگمان] ذخیره غذامون داره تموم میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Banks, he said, had been overeager to give out loans.
[ترجمه گوگل]او گفت که بانک ها بیش از حد مشتاق اعطای وام بوده اند
[ترجمه ترگمان]وی گفت که بانک ها موظف به پرداخت وام بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My money was beginning to give out and there were no jobs to be found.
[ترجمه گوگل]پول من شروع به پرداخت کرده بود و شغلی پیدا نمی شد
[ترجمه ترگمان]پولم داشت شروع می شد و هیچ شغلی پیدا نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Parcels were supposed to be give out, but the guards stole any items of slight value.
[ترجمه زهره] قرار بود بسته ها توزیع شوند، اما نگهبانان اقلام کم ارزش را دزدیدند
|
[ترجمه گوگل]قرار بود بسته ها داده شود، اما نگهبانان اقلام کم ارزش را سرقت کردند
[ترجمه ترگمان]parcels قرار بود ما را رها کنند، اما نگهبانان چیزی از ارزش کوچکی دزدیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most entertainers give out cards with their own or the agency's phone number on it.
[ترجمه گوگل]بیشتر سرگرمی ها کارت هایی را می دهند که شماره تلفن خودشان یا آژانس روی آن است
[ترجمه ترگمان]اغلب هنرمندان کارت های خود را با شماره تلفن خود یا شماره تلفن شرکت پخش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We have a dinner, give out awards.
[ترجمه گوگل]ما شام می خوریم، جایزه می دهیم
[ترجمه ترگمان]ما یه شام داریم، جایزه رو بهمون بدین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We only give out names if we know that relatives and next of kin have been informed.
[ترجمه گوگل]ما فقط در صورتی اسامی را اعلام می کنیم که بدانیم اقوام و نزدیکان مطلع شده اند
[ترجمه ترگمان]اگر بدانیم که اقوام و خویشاوندان نزدیک ما مطلع شده اند، ما فقط نام خود را فاش می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Basic rule here is never give out your password or account number, not online or over the phone.
[ترجمه گوگل]قانون اساسی در اینجا این است که هرگز رمز عبور یا شماره حساب خود را ندهید، نه آنلاین یا تلفنی
[ترجمه ترگمان]قاعده اصلی در اینجا هرگز گذرواژه یا شماره حساب شما را فاش نمی کند، نه به صورت آنلاین یا روی تلفن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We've only five copies to give out, so don't hang about.
[ترجمه گوگل]ما فقط پنج نسخه برای ارائه داریم، پس معطل نکنید
[ترجمه ترگمان]ما فقط پنج نسخه برای بیرون دادن داریم، پس معطل نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Would all teachers give out a gentle reminder please.
[ترجمه گوگل]لطفاً همه معلمان یک یادآوری ملایم بدهند
[ترجمه ترگمان] همه معلم ها لطفا یه چیزی رو بهم یادآوری کنن لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Give out a lot of free candy and everybody is happy for a while.
[ترجمه گوگل]مقدار زیادی آب نبات رایگان بدهید و همه برای مدتی خوشحال هستند
[ترجمه ترگمان]یک مقدار شکلات مجانی بیرون بریزید و همه برای مدتی خوشحال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A 102 key tactile keyboard has keys that give out an audible click when depressed.
[ترجمه گوگل]یک صفحه کلید لمسی با 102 کلید دارای کلیدهایی است که در هنگام فشردن یک کلیک قابل شنیدن پخش می کند
[ترجمه ترگمان]یک صفحه کلید قابل لمس از ۱۰۲ کلید دارای کلید است که هنگام افسردگی صدای قابل شنیدن را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توزیع کردن (فعل)
administer, distribute, administrate, dispense, deal, give out, parcel

اعلان کردن (فعل)
declare, give out, advertise, announce, proclaim

پخش کردن (فعل)
spread, propagate, divide, distribute, give out, shift, broadcast, diffuse, sparge, cast, scatter, strew, effuse, flange, ted

بیرون دادن (فعل)
throw off, ooze, give out, vent, emit, fling, evolve, give off, exhale, exsert

تمام شدن (فعل)
pass, finish, end, expire, go, give out, spend, poop

کسر امدن (فعل)
give out

انگلیسی به انگلیسی

• send; publicize, announce

پیشنهاد کاربران

معادل محاوره ای فارسی:
دَر رفتن. ( نه به معنی فرار )
به معنی از جا در آمدن.
مثلا می گن پای یارو در رفته.
یا آچار موقع سفت کردن پیچ در رفت.
در کتابی که ترجمه می کنم give out برای بخاری برقی استفاده شده است. در این کاربرد به معنای خراب شدن و از کار افتادن است.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.
مترادف فعل issue
صادر کردن ، پخش کردن ، توزیع کردن ، منتشر کردن بیرون دادن
give out = scatter = circulate = distribute
شایع کردن
become exhausted
run out
باز شدن، خراب شدن،
The cuffs gave out
خسته شدن و از پا در آمدن
He gave out in the middle of the race.
صادر کردن
به سر رسیدن
The teacher gives out/hands out assignments
give up=release
بر طبق دیکشنری کمبریج یکی دیگه از معانی ش توی انگلیسی ایرلندی:
to complain about something
غر زدن، ناله و شکایت کردن، عیب گرفتن
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/give-out
طبق لانگمن:
۱ - پخش کردن ، توزیع کردن
۲ - از کار افتادن
۳ - تمام شدن، تمام کردن
۴ - بیرون دادن
۵ - اعلام کردن
اما بهتره ترجمه مبنا ، * بیرون دادن* یا *پخش کردن * باشه .
بعدش طبق جمله میتونیم یکی از معانی بالا رو به کار ببریم .
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا ترجمه *اعلام کردن * همون بیرون دادن اطلاعاته
give=دادن / out=بیرون

واگذار کردن ماموریت
اعلام کردن/آشکار کردن/ارسال کردن
همینطور دیگه تحمل نداشتن و جازدنه - از کار افتادن یک اندام
مثلا ۳ ساعت اگه یه جا سرپا وایستی پاهات بالاخره give out خواهند کرد
یعنی دیگه نتونن اداره کنن وظیفشونو
TEACHER : You have to stay there until your legs give out
وا دادن هم معنی می دهد .
مثل : every fiber of my body suddenly giving out from the surgery
به معنی کامل ( باس اشیهه )
reveal
در بازی فوتبال، کارت دادن
. The referee gave out five yellow cards
داور 5 کارت زرد داد ( بیرون آورد ) .
از کارافتادن یکی از اعضای بدن
ساطع کردن - از خود بیرون دادن
دادن چیزی به کسی
hand out = give out = share = distribute
دور انداختن
ترک کردن

hand out
به معنای از کار افتادن هم میباشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس