give one the willies
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
### 🔸 معادل فارسی:
ترسوندن / حس بد دادن / مورمور کردن / دل نازک کردن
در زبان محاوره ای:
یه حس بد بهم داد، تنم مورمور شد، ترس خفیف گرفتم، مو به تنم سیخ شد
- - -
### 🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ** ( احساسی – استعاری ) :**
ایجاد حس ناخوشایند، ترس خفیف یا اضطراب ناگهانی در کسی—اغلب به دلیل چیزی عجیب، ترسناک یا ناآشنا
مثال: That abandoned house **gives me the willies**.
اون خونه ی متروکه یه حس بدی بهم می ده—مو به تنم سیخ می شه.
2. ** ( محاوره ای – طنزآمیز ) :**
برای توصیف واکنش ناخوشایند به چیزی عجیب، خزنده، یا غیرعادی
مثال: The way he stared at me **gave me the willies**.
اون جوری که نگام کرد، یه حس مورمور بهم داد.
3. ** ( ادبی – توصیفی ) :**
در داستان ها یا فیلم ها، برای ایجاد فضای ترسناک یا رازآلود استفاده می شه
مثال: The eerie silence in the forest **gave them the willies**.
اون سکوت عجیب توی جنگل، حسابی ترسونده بودشون.
- - -
### 🔸 مترادف ها:
creep out – make one uneasy – give goosebumps – freak out – spook – unsettle
ترسوندن / حس بد دادن / مورمور کردن / دل نازک کردن
در زبان محاوره ای:
یه حس بد بهم داد، تنم مورمور شد، ترس خفیف گرفتم، مو به تنم سیخ شد
- - -
### 🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ** ( احساسی – استعاری ) :**
ایجاد حس ناخوشایند، ترس خفیف یا اضطراب ناگهانی در کسی—اغلب به دلیل چیزی عجیب، ترسناک یا ناآشنا
مثال: That abandoned house **gives me the willies**.
اون خونه ی متروکه یه حس بدی بهم می ده—مو به تنم سیخ می شه.
2. ** ( محاوره ای – طنزآمیز ) :**
برای توصیف واکنش ناخوشایند به چیزی عجیب، خزنده، یا غیرعادی
مثال: The way he stared at me **gave me the willies**.
اون جوری که نگام کرد، یه حس مورمور بهم داد.
3. ** ( ادبی – توصیفی ) :**
در داستان ها یا فیلم ها، برای ایجاد فضای ترسناک یا رازآلود استفاده می شه
مثال: The eerie silence in the forest **gave them the willies**.
اون سکوت عجیب توی جنگل، حسابی ترسونده بودشون.
- - -
### 🔸 مترادف ها: