دیکشنری
مترجم
بپرس
give one's word
معنی
: عهد کردن
مترادف ها
عهد کردن
(فعل)
swear, promise, oath, vow, engage, guarantee, pledge, give one's word
پیشنهاد کاربران
قسم خوردن
قول دادن. عهد بستن
قول چیزی را دادن
+ عکس و لینک
بپرس
سوال خود را بپرسید
مشاهده همه سوال ها