بخشیدن به بقیه
دور انداختن چیزی
رها کردن چیزی
دور انداختن چیزی
رها کردن چیزی
Give it away. . دستمو روو کنم
رو شدن دست، لو رفتن
مثلا your eyes give it away. . . مثل اینکه یکنفره تو پوکر بخواد بلوف بزنه اما طرف بلوف نخوره و این جمله رو به کار ببره که چشمهات دستتو رو کرد. یا در یک مضمون عاشقانه که چشمهات تورو لو داد.
مثلا your eyes give it away. . . مثل اینکه یکنفره تو پوکر بخواد بلوف بزنه اما طرف بلوف نخوره و این جمله رو به کار ببره که چشمهات دستتو رو کرد. یا در یک مضمون عاشقانه که چشمهات تورو لو داد.
از دست دادن
گفته که یه چیزی گفته باشه ( همینجوری )
بده بره
به شخص دیگه دادم
لو رفتن ، لو دادن ، از شر چیزی خلاص شدن
از شر چیزی خلاص شدن