give in to

پیشنهاد کاربران

تن دادن به یک پیشنهاد یا یک عادت بد علی رقم میل باطنی، فارسی سلیس میشه مثلا :نمیخاستم برم مهمونی دوستم ولی مجبور شدم، نمیخاستم مشروب بخورم ولی توی اون مهمونی به این قضیه تن دادم، نمیخاستم ماشینمو بدم به حسین چون می ساخت بره جاییکه نمیخام ولی بالخره به اینکار تن دادم
تسلیم خواسته های کسی شدن
تن دادن به
این اصطلاح معانی زیادی داره معنی رایجش *تسلیم شدن*
I should just give in to his stupid bathroom schedule
تن در دادن، یا تن دادن به یکسری شرایط و تقاضاهای طرف مقابل
تسلیم در عین رضایت
تسلیم شدن
کوتاه اومدن
شکست رو پذیرفتن
مساعد شدن نظر ( بعد از مخالفت )
If you want them to give in you'll have to offer them more than that.
عقب نشستن
After months of resisting the takeover, the company was forced by its shareholders to give in.
کوتاه اومدن
در رفتار به معنی ترک کردن
stop fighting or arguing with sb and accept you can't win
یه جورایی منظور شکست خوردن

بپرس