خون دادن - خون اهدا کردن
e. g.
A: Pull up your sleeve, get ready.
B: Why? What are you going to do?
A: Take your blood.
B: There is no blood to give.
A: What's got in to you?
... [مشاهده متن کامل]
B: I've been ill for two years.
A: Find a vein.
Don't play at being ill.
B: Believe me, there's no blood to give. I have no blood to give.
( کت ت درآر ) آستین ت بزن بالا، حاضر شو بینم باباجون.
چرا؟ مگه چیکار میخوای بکنی؟
چیکار میخوام بکنم!! می خوام خون ت بگیرم.
من خون ندارم بدم بابا.
مگه چه مرگته؟
من دو ساله که ناخوشم، نا ندارم رو پام وایسم.
رگ ش پیدا کن.
خودتو به موش مردگی نزن. . بده بینم. . یالا. . اذیت نکن دیگه.
باور کن نمی تونم خون بدم.
... [مشاهده متن کامل]
( کت ت درآر ) آستین ت بزن بالا، حاضر شو بینم باباجون.
چرا؟ مگه چیکار میخوای بکنی؟
چیکار میخوام بکنم!! می خوام خون ت بگیرم.
من خون ندارم بدم بابا.
مگه چه مرگته؟
من دو ساله که ناخوشم، نا ندارم رو پام وایسم.
رگ ش پیدا کن.
خودتو به موش مردگی نزن. . بده بینم. . یالا. . اذیت نکن دیگه.
باور کن نمی تونم خون بدم.
خون اهدا کردن