🔸 معادل فارسی:
حسابی دعوا کردن / گوشمالی دادن / سرزنش کردن / به شدت اعتراض کردن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( انتقادی – محاوره ای ) :**
وقتی کسی دیگری را به شدت سرزنش یا دعوا می کند.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: *The teacher gave the students a what for after they misbehaved. *
معلم بعد از بی انضباطی حسابی دعواشان کرد.
2. ** ( تنبیهی – محاوره ای ) :**
اشاره به واکنش شدید یا گوشمالی دادن به کسی.
مثال: *His mom gave him a what for when he broke the vase. *
مادرش وقتی گلدان را شکست حسابی گوشمالی اش داد.
3. ** ( ادبی – استعاری ) :**
بیان یک واکنش قاطع و سنگین، معمولاً با کلمات یا رفتار.
مثال: *The boss gave the team a what for after missing the deadline. *
رئیس بعد از از دست دادن موعد تحویل حسابی سر تیم داد زد.
- - -
🔸 مترادف ها:
tell off – scold – reprimand – rebuke – give a dressing down – tongue - lashing
حسابی دعوا کردن / گوشمالی دادن / سرزنش کردن / به شدت اعتراض کردن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( انتقادی – محاوره ای ) :**
وقتی کسی دیگری را به شدت سرزنش یا دعوا می کند.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: *The teacher gave the students a what for after they misbehaved. *
معلم بعد از بی انضباطی حسابی دعواشان کرد.
2. ** ( تنبیهی – محاوره ای ) :**
اشاره به واکنش شدید یا گوشمالی دادن به کسی.
مثال: *His mom gave him a what for when he broke the vase. *
مادرش وقتی گلدان را شکست حسابی گوشمالی اش داد.
3. ** ( ادبی – استعاری ) :**
بیان یک واکنش قاطع و سنگین، معمولاً با کلمات یا رفتار.
مثال: *The boss gave the team a what for after missing the deadline. *
رئیس بعد از از دست دادن موعد تحویل حسابی سر تیم داد زد.
- - -
🔸 مترادف ها: