give a heads up

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
هشدار دادن / خبر دادن از قبل / آگاه کردن
در زبان محاوره ای:
یه خبر دادن، از قبل گفتن، یه هشدار کوچولو دادن، خبر کردن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( رفتاری – اطلاع رسانی ) :**
دادن هشدار یا اطلاع قبلی درباره ی چیزی که قراره اتفاق بیفته
مثال:
Thanks for giving me a heads - up about the meeting.
مرسی که از قبل درباره ی جلسه خبرم کردی.
2. ** ( محاوره ای – دوستانه ) :**
اطلاع دادن به کسی برای اینکه آماده باشه یا غافلگیر نشه
مثال:
Just wanted to give you a heads - up—he’s in a bad mood today.
فقط خواستم یه هشدار کوچولو بدم—امروز حالش خوش نیست.
3. ** ( رسانه ای – عمومی ) :**
اطلاع رسانی کوتاه و غیررسمی برای جلب توجه یا آمادگی
مثال:
The app gives users a heads - up before updates.
اپلیکیشن قبل از آپدیت به کاربرا خبر می ده.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
warn – notify – alert – tip off – give advance notice – clue in
________________________________________
🔸 ریشه شناسی:
عبارت "heads - up" در اصل از دنیای ورزش و ارتش گرفته شده، جایی که بالا آوردن سر نشانه ی آمادگی یا هوشیاری بود.
از دهه ی ۱۹۵۰ وارد زبان محاوره ای شد و به معنای �هشدار یا اطلاع قبلی� به کار رفت.
"Give a heads - up" یعنی کسی رو از قبل در جریان گذاشتن تا آماده باشه.