🔸 معادل فارسی: بدنام کردن / بی انصافی کردن / قضاوت ناعادلانه / تصویر منفی دادن
در زبان محاوره ای: براش بد درآوردن، بی خود خرابش کردن، بی انصافانه قضاوتش کردن، بی دلیل بد گفتن ازش
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ( اجتماعی – منفی ) : نسبت دادن شهرت یا تصویر منفی به کسی یا چیزی، معمولاً به صورت ناعادلانه یا بدون دلیل کافی مثال: People give pit bulls a bad rap, but they can be gentle and loyal. مردم بی خود پیت بول ها رو بدنام می کنن، ولی می تونن مهربون و وفادار باشن.
2. ( فرهنگی – کلیشه ای ) : ایجاد تصور منفی درباره ی یک گروه، مکان، یا رفتار خاص بر اساس کلیشه یا اطلاعات ناقص
مثال: Millennials often get a bad rap for being lazy, but many work incredibly hard. نسل جدید رو معمولاً تنبل می دونن، ولی خیلی هاشون فوق العاده سخت کوشن.
3. ( شخصی – ناعادلانه ) : وقتی کسی به خاطر یک اشتباه یا سوءتفاهم، به طور ناعادلانه مورد انتقاد یا قضاوت قرار می گیره
مثال: He got a bad rap for something he didn’t even do. بی دلیل بدنام شد بابت کاری که اصلاً انجام نداده بود.
🔸 مترادف ها: criticize unfairly – tarnish reputation – misjudge – slander – discredit
در زبان محاوره ای: براش بد درآوردن، بی خود خرابش کردن، بی انصافانه قضاوتش کردن، بی دلیل بد گفتن ازش
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ( اجتماعی – منفی ) : نسبت دادن شهرت یا تصویر منفی به کسی یا چیزی، معمولاً به صورت ناعادلانه یا بدون دلیل کافی مثال: People give pit bulls a bad rap, but they can be gentle and loyal. مردم بی خود پیت بول ها رو بدنام می کنن، ولی می تونن مهربون و وفادار باشن.
2. ( فرهنگی – کلیشه ای ) : ایجاد تصور منفی درباره ی یک گروه، مکان، یا رفتار خاص بر اساس کلیشه یا اطلاعات ناقص
مثال: Millennials often get a bad rap for being lazy, but many work incredibly hard. نسل جدید رو معمولاً تنبل می دونن، ولی خیلی هاشون فوق العاده سخت کوشن.
3. ( شخصی – ناعادلانه ) : وقتی کسی به خاطر یک اشتباه یا سوءتفاهم، به طور ناعادلانه مورد انتقاد یا قضاوت قرار می گیره
مثال: He got a bad rap for something he didn’t even do. بی دلیل بدنام شد بابت کاری که اصلاً انجام نداده بود.
🔸 مترادف ها: criticize unfairly – tarnish reputation – misjudge – slander – discredit