girt

/ˈɡɜːrt//ɡɜːt/

معنی: محاصره کردن، با تنگ محکم کردن
معانی دیگر: رجوع شود به: grid، رجوع شود به: gird و girdle، تنگ بستن

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: a past tense and past participle of gird.

جمله های نمونه

1. The climber girded himself with a rope.
[ترجمه گوگل]کوهنورد خود را با طناب بست
[ترجمه ترگمان]The خود را با طناب girded
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He girded his sword on.
[ترجمه گوگل]شمشیرش را بست
[ترجمه ترگمان]شمشیرش را به کمر بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Europe's finest golfers are girding their loins for the challenge of the Ryder Cup.
[ترجمه گوگل]بهترین گلف بازان اروپا کمر خود را برای چالش جام رایدر بسته اند
[ترجمه ترگمان]بهترین گلف بازان اروپا در حال آماده کردن کمر خود برای به چالش کشیدن بازی Ryder Cup هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He girded for a rough fight.
[ترجمه گوگل]او برای یک دعوای خشن کمربند بسته بود
[ترجمه ترگمان] اون یه دعوای خشن درست کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The company is girding its loins for a plunge into the overseas market.
[ترجمه گوگل]این شرکت کمر خود را برای ورود به بازار خارج از کشور بسته است
[ترجمه ترگمان]این شرکت در حال آماده کردن کمر خود برای شیرجه زدن در بازار خارجی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With audiences in the US falling for the first time in a generation, Hollywood is girding itself for recession.
[ترجمه گوگل]با کاهش تماشاگران در ایالات متحده برای اولین بار در یک نسل، هالیوود خود را برای رکود بسته است
[ترجمه ترگمان]هالیوود با حضور تماشاچیان در ایالات متحده برای اولین بار در یک نسل، خود را برای بحران اقتصادی آماده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are girding for another war.
[ترجمه گوگل]آنها برای جنگی دیگر کمربند بسته اند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای جنگ دیگری آماده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The girl girded up his clothing and stepped into the river.
[ترجمه گوگل]دختر لباس هایش را در آورد و به رودخانه رفت
[ترجمه ترگمان]دخترک لباس خود را بست و به رودخانه قدم گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. By midsummer both police and protesters were girding for confrontation.
[ترجمه گوگل]در اواسط تابستان هم پلیس و هم معترضان برای درگیری کمربند بسته بودند
[ترجمه ترگمان]در نیمه تابستان هم پلیس و هم معترضان برای مقابله آماده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He girded himself with armour for the battle.
[ترجمه گوگل]او برای جنگ زره پوشید
[ترجمه ترگمان]خود را در جامه رزم برتن کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The soldiers girded themselves for battle.
[ترجمه گوگل]سربازان خود را برای جنگ بستند
[ترجمه ترگمان]سربازان خود را به جهت جنگ می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Trees girded the dark lake.
[ترجمه گوگل]درختان دریاچه تاریک را بسته بودند
[ترجمه ترگمان]درختان بر روی دریاچه تاریک قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He girded on his sword.
[ترجمه گوگل]شمشیر خود را بست
[ترجمه ترگمان]شمشیرش را به دور کمرش حلقه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The romantic picture of the plucky David girding himself against the brutish Goliath is dangerously misleading.
[ترجمه گوگل]تصویر عاشقانه دیوید خوش دست که خود را در برابر جالوت وحشی کمر بسته است به طرز خطرناکی گمراه کننده است
[ترجمه ترگمان]تصویر رمانتیک داود که خود را در برابر جالوت حیوانی مهار می کند به طور خطرناکی گمراه کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Both the defenders and opponents of the Constitution girded for a tough fight.
[ترجمه گوگل]هم مدافعان و هم مخالفان مشروطه برای مبارزه ای سخت کمربند بسته بودند
[ترجمه ترگمان]هم مدافعان و هم مخالفان قانون اساسی، به عنوان یک مبارزه سخت، به پا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محاصره کردن (فعل)
begird, girt, surround, besiege, gird, blockade, beleaguer, encompass, environ, seal off

با تنگ محکم کردن (فعل)
girt

تخصصی

[عمران و معماری] ساختمان صنعتی
[زمین شناسی] تیر میان طبقه -تیر نما

پیشنهاد کاربران

girt ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: گیرماند 2
تعریف: وضعیت شناوری که آن را با طناب طوری بسته اند که جریان آب یا وزش باد سبب چرخش آن نشود
۱ - برای انجام کاری دشوار آماده شدن
۲ - دور چیزی پیچیدن
He shouted on the public platform, and spoke
. with his cloak girt around him
( Girt ) [اصطلاح دریانوردی]مهار کشتی به وسیله دو لنگر

بپرس