girlish

/ˈɡɜːrlɪʃ//ˈɡɜːlɪʃ/

معنی: دختر وار
معانی دیگر: (ناخوشایند) دخترانه، مثل دخترها، دارای رفتار دخترمابانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: girlishly (adv.), girlishness (n.)
• : تعریف: of, like, pertaining to, or suitable for girls.

- girlish behavior
[ترجمه گوگل] رفتار دخترانه
[ترجمه ترگمان] رفتار دخترانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His eyelashes were long and girlish.
[ترجمه گوگل]مژه هایش بلند و دخترانه بود
[ترجمه ترگمان]مژه هایش دراز و دخترانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She had entirely lost her girlish chubbiness.
[ترجمه گوگل]چاق بودن دخترانه اش را به کلی از دست داده بود
[ترجمه ترگمان]دختر girlish را کام لا از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She gave a little girlish giggle.
[ترجمه گوگل]یه نیشخند دخترانه زد
[ترجمه ترگمان]او خنده دخترانه little را سر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her voice was girlish and eager.
[ترجمه گوگل]صدایش دخترانه و مشتاق بود
[ترجمه ترگمان]صدایش دخترانه و مشتاق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His face was delicate, almost girlish, with long eyelashes and large brown eyes.
[ترجمه گوگل]صورتش ظریف، تقریباً دخترانه، با مژه های بلند و چشمان قهوه ای درشت بود
[ترجمه ترگمان]چهره اش ظریف و تقریبا دخترانه بود با مژه های بلند و چشمان درشت قهوه ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She seemed girlish, but her face was very wrinkled.
[ترجمه گوگل]دخترانه به نظر می رسید، اما صورتش بسیار چروک شده بود
[ترجمه ترگمان]به نظر دخترانه می رسید، اما صورتش بسیار چروکیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His large eyes might have been girlish had it not been for his unusually heavy eyebrows.
[ترجمه گوگل]اگر ابروهای سنگین و غیرمعمولش نبود، شاید چشمان درشت او دخترانه بود
[ترجمه ترگمان]چشمان درشتش ممکن بود برای آن ابروان پرپشت که به طور معمول سنگین بود، دخترانه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A cigarette between his girlish lips seemed to be emitting smoke of its own accord.
[ترجمه گوگل]سیگاری بین لب های دخترانه اش به نظر می رسید که از خود دود بیرون می داد
[ترجمه ترگمان]گویی سیگاری میان لبه ای دخترانه خود دود می کرد و به میل خود سیگار می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I feel relieved and soft and a little girlish and I am happy.
[ترجمه گوگل]احساس آرامش و نرمی و کمی دخترانه دارم و خوشحالم
[ترجمه ترگمان]احساس آرامش و آرامش می کنم و من هم شاد و خوشحال هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We can't just go round chasing your girlish fantasies all over LA. I want some action.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم فقط به دنبال فانتزی های دخترانه شما در سراسر لس آنجلس برویم من یه اقدام میخوام
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم فقط دنبال رویای دخترانه تو لا لا ون بگردیم من یه کم کار می خوام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She is long past the age girlish hero - dreams now.
[ترجمه گوگل]او مدتهاست که از قهرمان دخترانه سن گذشته است - اکنون رویاهای خود را می بیند
[ترجمه ترگمان]اون خیلی وقته که اون دوران girlish دوران hero رو سپری می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There were natural, girlish anticipations of good still holding over, which made her less apprehensive than she could otherwise possibly have been.
[ترجمه گوگل]انتظارات طبیعی و دخترانه از خوبی وجود داشت که او را کمتر از آنچه که در غیر این صورت ممکن بود می‌توانست نگران کرد
[ترجمه ترگمان]حالت طبیعی و دخترانه داشت که او را بیش از حد تصور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Aunt Tamara was docile, girlish, sensitive, impulsive.
[ترجمه گوگل]خاله تامارا مطیع، دخترانه، حساس، تکانشی بود
[ترجمه ترگمان]عمه Tamara رام و رام و girlish و بی فکر و بی فکر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You'll lose your girlish figure if you don't watch out.
[ترجمه گوگل]اگر مراقب نباشی هیکل دخترانه ات را از دست می دهی
[ترجمه ترگمان]اگر مراقب نباشی هیکل دخترونه ت رو از دست می دی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دختر وار (صفت)
girlie, girly, girlish

انگلیسی به انگلیسی

• of girlhood; resembling a girl, girl-like
if a woman is girlish, she is like a young girl in appearance or behaviour.

پیشنهاد کاربران

دخترانه، دخترانه مانند
دقت کنید دوستان که پسوند ish کلا برای مانند چیزی بودن به کار میره و معنی میده به طور مثال:
childish کودکانه، بچگانه
English انگلیسی
girlishدخترانه
boyishپسرانه
و به همین ترتیب
ناخوشایند

بپرس