1. a girl who is ripe for marriage
دختری که آماده برای ازدواج است
2. a girl with blonde bobbed hair
دختری با موی طلایی چتری
3. a girl with long black hair
دختری با موی بلند و سیاه
4. that girl has red lips
آن دختر لب های سرخی دارد.
5. the girl addressed her grandmother audaciously
دختر با گستاخی مادر بزرگ خود را مخاطب قرار داد.
6. the girl did not follow her mother's advice
دختر به اندرز مادرش عمل نکرد.
7. the girl knew that accepting those two men's invitation would compromise her reputation
دختر می دانست که پذیرش دعوت آن دو مرد شهرت او را به خطر خواهد انداخت.
8. the girl lolled out her tongue in derision
دخترک با تمسخر زبان خود را بیرون آورد.
9. the girl stood with arms akimbo facing her mother
دختر دست به کمر جلو مادرش ایستاد.
10. the girl turned into a swan
دختر تبدیل به قو شد.
11. the girl was caught sneaking a dress from the shop
مچ آن دختر را که داشت پیراهن از مغازه می دزدید گرفتند.
12. the girl was feeling dippy about the boy next door
دختر دیوانه ی پسر همسایه بود.
13. the girl was indifferent toward love
آن دختر نسبت به عشق بی اعتنا بود.
14. the girl was schooled both at home and abroad
آن دختر هم در داخل (کشور) و هم در خارج به مدرسه رفته بود.
15. continuity girl
(فیلم) منشی صحنه
16. hired girl
کلفت (به ویژه در خانه های روستایی و مزارع)
17. a calendar girl
دختری که عکس او روی سالنامه چاپ شده
18. a diffident girl who wouldn't even say a word
دختر کم رویی که یک کلمه هم حرف نمی زد
19. a fleshy girl
دختر تپل
20. a leggy girl
دختر خوش پر و پاچه
21. a passive girl who prefers to daydream at home
دختر بی حالی که ترجیح می دهد در خانه رویاپردازی کند
22. a slender girl
دختری باریک اندام
23. a slight girl
دختری ریزه اندام
24. a slim girl
یک دختر باریک اندام
25. a small girl stood champing gum
دختر بچه ای ایستاده بود و تندتند سقز می جوید.
26. a sweet girl
یک دختر ملیح
27. a timid girl
دختر خجالتی
28. a wholesome girl
دختر شاداب
29. an intelligent girl
دختر باهوش
30. the little girl bobbed down behind the hedge
دخترک پرید پشت پرچین.
31. the little girl despised her stepmother
دختر کوچک از نامادری خود متنفر بود.
32. the orphan girl starved for affection
دختر یتیم تشنه ی محبت بود.
33. a deuced clever girl
دختر خیلی زبل
34. a giddy young girl
دختر جوان سر بهوا
35. a silly little girl
دختربچه ی بی فکر
36. he courted the girl and then married her
از دختر خواستگاری کرد و سپس او را گرفت.
37. a comely and quiet girl
دوشیزه ای ملیح و آرام
38. finally, he married the girl of his dreams
بالاخره با دختر رویائی خود ازدواج کرد.
39. in the denouement the girl commits suicide
در پایان داستان دختر خودکشی می کند.
40. the fantasies which the girl had nurtured
وهم و خیال هایی که دختر در سر پرورانده بود
41. the hero seized the girl in his arms
قهرمان دختر را محکم در آغوش کشید.
42. the parents of the girl were much taken with ali
والدین آن دختر خیلی از علی خوششان آمده بود.
43. a charming slip of a girl
یک نوباوه ی جذاب
44. his beguiling words seduced the girl
حرف های گمراه کننده ی او دختر را از راه بدر کرد.
45. enraptured, they gazed at the beautiful girl
آنان با شیفتگی به دختر زیبا نگاه می کردند.
46. he declared his love for the girl
او عشق خود را به دختر اظهار کرد.
47. he is very keen on the girl next door
او گلویش پیش دختر همسایه گیر کرده است.
48. the bronze skin of the rustic girl
پوست برنزه ی دختر روستایی
49. the children kept harassing the fat girl
بچه ها مرتبا سر به سر آن دختر چاق می گذاشتند.
50. the sad look of the orphan girl
نگاه اندوهگین دختر یتیم
51. the slanted eyes of a chinese girl
چشمان مورب یک دختر چینی
52. the whole odium fell on the girl
رسوایی تماما متوجه آن دختر شد.
53. they dragooned him into marrying the pregnant girl
او را وادار کردند که دختر آبستن را بگیرد.
54. a blue dress enhanced the beauty of that girl
پیراهن آبی بر زیبایی آن دختر می افزود.
55. a pure relationship between a boy and a girl
رابطه ی معصومانه میان یک پسر و دختر
56. in the next sequence, the hero marries the girl
در صحنه ی بعدی قهرمان با آن دختر ازدواج می کند.
57. they are both in love with the same girl
هر دو عاشق یک دختر هستند.
58. he felt in his bones that zohreh was the right girl for him
در اعماق وجودش احساس می کرد که زهره برای او دختر مناسبی است.
59. he has never been out on a date with a girl
او هرگز با دختری بیرون نرفته است.
60. the decent thing to do is to marry the pregnant girl
کار درست این است که با دختر آبستن ازدواج بکنی.