gink

/ɡɪŋk//ɡɪŋk/

معنی: آدم، گریز، وجود، یارو، مرد، شخص، ذات، هیکل، کس
معانی دیگر: (خودمانی) پسر یا مرد خل وضع، پسر

جمله های نمونه

1. There's a bunch of gunk clogging the drain.
[ترجمه گوگل]یک دسته تفنگ وجود دارد که لوله فاضلاب را مسدود کرده است
[ترجمه ترگمان]یه عالمه ماده چسبناک داره فاضلاب رو مسدود می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If you were expecting the graceful and chaste fluidity of Swan Lake, you would surely have got the right gunk.
[ترجمه گوگل]اگر منتظر سیالیت برازنده و پاک دریاچه سوان بودید، مطمئناً گانک مناسبی می‌داشتید
[ترجمه ترگمان]اگر منتظر بود که ذهن زیبا و chaste کنار دریاچه سو ان قرار بگیرد، مسلما این ماده چسبناک به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was greasy gunk on his lips and his mouth was full of rancid sourness.
[ترجمه گوگل]روی لب‌هایش گنک چرب بود و دهانش پر از ترشی گندیده بود
[ترجمه ترگمان]چربی روغنی بر لبش نشسته بود و دهانش پر از بوی ترش و متعفن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The rest of us are up to our elbows in the gunk, digging out the recyclables.
[ترجمه گوگل]بقیه ما تا آرنج خود را در تفنگ قرار می دهیم و مواد قابل بازیافت را بیرون می کشیم
[ترجمه ترگمان]بقیه ما به آرنج تکیه داده و به چپ و راست تکیه کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Donna has been going out with a real gink.
[ترجمه گوگل]دونا با یک جینک واقعی بیرون رفته است
[ترجمه ترگمان] دانا \"داشت با یه\" gink \"واقعی می رفت بیرون\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

آدم (اسم)
adam, man, person, one, fellow, bloke, cove, gink, homo

گریز (اسم)
escape, scuttle, allusion, getaway, evasion, flight, digression, jink, elusion, subterfuge, gink, guy, scamper, escapement, desertion, loup, truancy, sidestep

وجود (اسم)
quality, being, person, personality, essence, existence, entity, gink, individuation

یارو (اسم)
party, fellow, bloke, personality, cove, gink, guy, varmint, sirrah

مرد (اسم)
man, fellow, groom, chap, gink, guy, husband, hidalgo, playmate

شخص (اسم)
subject, figure, man, person, one, fellow, cove, gink, wight, guy, varmint, specimen, dude, individual, geezer, human

ذات (اسم)
matter, substance, nature, person, essence, gink, hypostasis, quiddity, main point

هیکل (اسم)
person, physique, gink, statue, fan, temple, habitus

کس (اسم)
person, gink, cunt

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) awkward man; guy; fellow (usually strange, not intelligent or clumsy)

پیشنهاد کاربران

بپرس