gingerly

/ˈdʒɪndʒərli//ˈdʒɪndʒəli/

معنی: محتاط، با کمرویی
معانی دیگر: محتاطانه، با دقت

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in a careful or cautious manner; warily.
مترادف: carefully, cautiously, charily, guardedly, warily
متضاد: brashly, recklessly

- She wrapped tissue paper around the delicate vase and placed it gingerly in the box.
[ترجمه گوگل] او دستمال کاغذی را دور گلدان ظریف پیچید و آن را به زیبایی در جعبه گذاشت
[ترجمه ترگمان] کاغذ را دور گلدان ظریف پیچید و با احتیاط آن را در جعبه گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The cat pawed the large beetle gingerly.
[ترجمه گوگل] گربه به سوسک بزرگ پنجه زد
[ترجمه ترگمان] گربه با احتیاط به سوسک بزرگ چنگ زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: gingerliness (n.)
• : تعریف: demonstrating care or caution.
مترادف: careful, cautious
متضاد: brash
مشابه: chary, circumspect, discreet, wary

جمله های نمونه

1. Gingerly he opened the door of the rat's cage.
[ترجمه گوگل]با جنب و جوش در قفس موش را باز کرد
[ترجمه ترگمان]او به سرعت در قفس موش را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The snake charmer reached out gingerly to touch the snake in his basket.
[ترجمه گوگل]افسونگر مار با عجله دست دراز کرد تا مار درون سبد خود را لمس کند
[ترجمه ترگمان]مار با احتیاط دستش را دراز کرد تا مار را در سبد خود لمس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He stepped gingerly over the cat.
[ترجمه گوگل]با حرص از روی گربه گذشت
[ترجمه ترگمان]با احتیاط از روی گربه رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We had to explore this possibility very gingerly.
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم این امکان را خیلی ژرفا بررسی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید این احتمال رو خیلی با احتیاط بررسی می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She gingerly picked the flower.
[ترجمه گوگل]او با عجله گل را چید
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط گل را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The subject was handled in a gingerly way.
[ترجمه گوگل]موضوع به شیوه ای نجیبانه بررسی شد
[ترجمه ترگمان]موضوع با احتیاط و با احتیاط انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He opened the box gingerly and looked inside.
[ترجمه گوگل]جعبه را با زرق و برق باز کرد و داخلش را نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]جعبه را با احتیاط باز کرد و به داخل نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She trod gingerly. It would be risky to hurry.
[ترجمه گوگل]او با عجله پا می زد عجله کردن خطرناک خواهد بود
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط گام بر می داشت خیلی خطرناکه که عجله کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gingerly she explored the bump on her head with her fingers.
[ترجمه گوگل]با نشاط با انگشتانش برآمدگی روی سرش را بررسی کرد
[ترجمه ترگمان]او به سرعت برآمدگی روی سرش را با انگشتانش جستجو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gingerly, she put her hand in deeper, to the bottom.
[ترجمه گوگل]با هوسبازی، دستش را عمیق تر، تا ته فرو برد
[ترجمه ترگمان]او به سرعت دستش را در اعماق زمین فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He reached out gingerly to touch it.
[ترجمه گوگل]با عجله دستش را دراز کرد تا آن را لمس کند
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط دستش را دراز کرد تا آن را لمس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He gingerly felt his way along the dark tunnel.
[ترجمه گوگل]او با جنب و جوش راه خود را در امتداد تونل تاریک احساس کرد
[ترجمه ترگمان]با احتیاط راه خود را در تونل تاریک احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Holding her painful back, she sat down gingerly on the bench.
[ترجمه گوگل]کمر دردناکش را نگه داشت و با هوس روی نیمکت نشست
[ترجمه ترگمان]روی نیمکت نشست و با احتیاط روی نیمکت نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rather gingerly, George picked up the tiny bundle.
[ترجمه گوگل]جورج با جدیت، بسته کوچک را برداشت
[ترجمه ترگمان]جورج با احتیاط بسته کوچک را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Fred opened it gingerly and peered inside.
[ترجمه گوگل]فرد آن را با عجله باز کرد و به داخل نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]فرد با احتیاط آن را باز کرد و به داخل نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محتاط (صفت)
careful, alert, cautious, wary, prudent, discreet, cagey, circumspect, chary, forehanded, gingerly, prudential

با کمرویی (قید)
gingerly

انگلیسی به انگلیسی

• cautious, careful, wary
cautiously, carefully
if you do something gingerly, you do it carefully and perhaps nervously.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Done with great caution or care 👣
🔍 مترادف: Carefully
✅ مثال: He gingerly placed the fragile vase on the shelf, careful not to drop it.
این کلمه هم قید است و هم نقش صفت دارد. تعاریف هر یک همراه با مثال هایی از دیکشنری، منابع مختلف و یک متن کوتاه از فیلنامه ی فیلم �فارگو� در زیر می آید. قابل ذکر است که ترجمه ی سلیس تر و روان تر امکان پذیر بود اما از آنجایی تلاش برای نشان دادن تفاوت معنایی با توجه به ساختار دستوری و یا گرامری بعنوان صفت و قید بوده است، از روانی ترجمه پرهیز شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

Gingerly /ˈdʒɪn ( d ) ʒərli/ - meaning:
1. ( adv ) in a careful or cautious manner; in a reluctant or timid manner.
احتیاط آمیز؛ هشیارانه؛ توأم با احتیاط؛ دور اندیشانه؛ محتاطانه؛ با احتیاط
Example 1: 👇
The snake charmer reached out gingerly to touch the snake in his basket.
افسونگر مار محتاطانه دست دراز کرد تا مار درون سبد خود را لمس کند.
Example 2: 👇
I drove gingerly past the security check points.
با احتیاط، از کنار نقاط بازرسی امنیتی گذشتم.
Example 3: 👇
He gingerly lifted himself out of the wheelchair.
هوشیارانه خودش را از روی ویلچر بلند کرد.
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
2. ( adj ) showing great care or caution.
نشانگر حزم و احتیاط؛ مراقب؛ با چشم باز
Example 1: 👇
I spoke in a gingerly fashion about my problems.
به روشی که دال بر حزم و احتیاط بود در مورد مشکلاتم صحبت کردم.
Example 2: 👇
The subject was handled in a gingerly way.
موضوع به شیوه ای که نشانگر دقت و مراقبت بود بررسی شد.
Example 3: 👇
Marge [who is a pregnant police officer] pulls her prowler over some distance past the cabin. She gets out, zips up her khaki parka and pulls up its furlined hood. For a moment, she stands listening to the muffled roar of the power tool. Then, with one curved arm half pressing against, half supporting her belly, she takes slow, gingerly steps down the slope.
Fargo - Screenplay: Ethan Coen and Joel Coen
مارج [که یک افسر پلیس باردار است] اتومبیل کرایسلر پرولر خود را در مسافتی دورتر از کابین پارک می کند. سپس بیرون می آید، زیپ کاپشن خاکی رنگش را می بندد و سرپوش خزدارش را روی سرش می کشد. لحظه ای ایستاده و به غرش خفه ی ابزار برقی گوش می دهد. سپس، در حالی که با بازوی خمیده اش هم بر روی شکمش فشار می دهد و هم با آن شکمش را نگه می دارد، گام های آرام و هوشیارانه به سمتِ پایین شیب بر می دارد.
* متن انتخابی: از فیلنامه ی فیلمِ #فارگو#
فیلنامه: ایتان کوئن و جوئل کوئن

gingerly
منابع• https://www.merriam-webster.com/dictionary/gingerly
محتاطانه و با دقت
دست به عصا
gingerly’ is an adverb
in ‘Mike came gingerly down the stairs,
trying to avoid all the broken glass. ’
با احتیاط
1 ) He stepped gingerly over the cat
او با احتیاط از روی گربه گام برداشت ( رد شد )
2 ) Myra stepped gingerly through the rows of plants
میرا با احتیاط از بین ردیف های گیاه و سبزه گام برمی داشت
...
[مشاهده متن کامل]

3 ) He reached out gingerly to touch it
پسره با احتیاط دست ش دراز کرد تا اونو لمس کنه

بپرس