gimmick

/ˈɡɪmɪk//ˈɡɪmɪk/

معنی: تدبیر، حیله
معانی دیگر: (عامیانه) وسیله ی سری برای تقلب در قمار یا ماشین قمار، وسیله ی تقلب، آلت سری، وسیله ی جلب توجه، تمهید، حقه، ترفند، کلک، دوزو کلک، شامورتی، اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a novel feature or offer with little purpose other than to attract people to a product.

- Getting a free desk calendar when you subscribe to the magazine is just a sales gimmick.
[ترجمه گوگل] دریافت یک تقویم رومیزی رایگان هنگام مشترک شدن در مجله فقط یک ترفند فروش است
[ترجمه ترگمان] گرفتن تقویم خالی از میز زمانی که شما در مجله مشترک هستید فقط یک حیله فروش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a hidden trick or scheme, often used to deceive.
مشابه: ruse

- This offer sounds too good; there must be a gimmick.
[ترجمه گوگل] این پیشنهاد خیلی خوب به نظر می رسد باید یک حیله وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان] این پیشنهاد خیلی خوب به نظر می رسد، باید کلک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a secret device used by magicians to do a trick or by operators of gambling games to cheat, as by controlling a roulette wheel.

- They use a gimmick to prevent you from winning.
[ترجمه گوگل] آنها از یک ترفند برای جلوگیری از برنده شدن شما استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها از یک حیله برای جلوگیری از برنده شدن استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It is just a public relations gimmick.
[ترجمه گوگل]این فقط یک ترفند روابط عمومی است
[ترجمه ترگمان]این فقط یک relations روابط عمومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He dismissed the event as just a publicity gimmick.
[ترجمه گوگل]او این رویداد را صرفاً یک ترفند تبلیغاتی رد کرد
[ترجمه ترگمان]او این رویداد را فقط یک حیله تبلیغاتی نامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This movie has only one gimmick though, and after a while it begins to wear thin.
[ترجمه گوگل]هر چند این فیلم فقط یک حیله دارد و بعد از مدتی کم کم کم رنگ می شود
[ترجمه ترگمان]این فیلم فقط یک حیله دارد و بعد از مدتی طولانی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her gimmick was that she wore a different pair of glasses every day and somehow they all seemed to suit her.
[ترجمه گوگل]حقه او این بود که هر روز عینک متفاوتی می زد و به نوعی به نظر می رسید که همه آنها برای او مناسب باشند
[ترجمه ترگمان]کلک او این بود که هر روز عینک دیگری به چشم داشت و هر طور به نظر می رسید که همه آن ها به او علاقه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So, it never hurts to have a gimmick.
[ترجمه گوگل]بنابراین، داشتن یک حقه هرگز ضرری ندارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین هیچ وقت ضرری ندارد که یک حیله داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Threats to expropriate, always a gimmick to increase popularity, never materialised.
[ترجمه گوگل]تهدید به سلب مالکیت، همیشه ترفندی برای افزایش محبوبیت، هرگز محقق نشد
[ترجمه ترگمان]تهدیدها علیه expropriate، همیشه یک حیله برای افزایش محبوبیت است، هرگز عملی نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was a gimmick I used years ago to write about disabled people.
[ترجمه گوگل]این ترفندی بود که سالها پیش برای نوشتن در مورد افراد معلول استفاده کردم
[ترجمه ترگمان]این یک حیله بود که من سال ها پیش برای نوشتن در مورد افراد معلول استفاده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A great gimmick and I wish I'd thought of it.
[ترجمه گوگل]یک ترفند عالی و ای کاش به آن فکر می کردم
[ترجمه ترگمان]کلک بزرگی بود و کاش به آن فکر می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Just a diabolically clever gimmick that hides in full view.
[ترجمه گوگل]فقط یک ترفند شیطانی هوشمندانه که در نمای کامل پنهان می شود
[ترجمه ترگمان]فقط یک حیله زیرکانه diabolically که در نمای کامل پنهان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The gimmick would convince none but the most credulous.
[ترجمه گوگل]این حیله هیچ کس را متقاعد نمی‌کند مگر زودباورترین
[ترجمه ترگمان]این حیله نه تنها the را قانع می ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Comes complete with a special gimmick on Bicycle stock and a full color, photo - illustrated instruction sheet.
[ترجمه گوگل]همراه با یک ترفند ویژه در استوک دوچرخه و یک برگه دستورالعمل تصویری تمام رنگی و تصویری
[ترجمه ترگمان]به طور کامل با یک روش مخصوص در مورد سهام دوچرخه و یک رنگ کامل، برگه دستورالعمل مصور شده به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The basic gimmick was the distinguishing of one bank from the others.
[ترجمه گوگل]ترفند اصلی تمایز یک بانک از سایرین بود
[ترجمه ترگمان]این حیله اصلی the یک بانک از بقیه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was a great sales gimmick.
[ترجمه گوگل]این یک ترفند فروش عالی بود
[ترجمه ترگمان]این یک حیله فروش بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The promise of lower taxation may have been just an election gimmick to gain votes.
[ترجمه گوگل]وعده کاهش مالیات ممکن است فقط یک ترفند انتخاباتی برای کسب رای باشد
[ترجمه ترگمان]وعده مالیات پایین ممکن است تنها یک حیله انتخاباتی برای بدست آوردن آرا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The pretty girl on the cover of the pictorial is just a sales gimmick.
[ترجمه گوگل]دختر زیبا روی جلد تصویری فقط یک حقه فروش است
[ترجمه ترگمان]دختر زیبا روی جلد کتاب فقط یک حیله فروش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تدبیر (اسم)
measure, counsel, rede, design, contraption, experiment, scheme, contrivance, plan, machination, gimmick

حیله (اسم)
illusion, foul, craft, cunning, deftness, wile, deception, deceit, fraud, evasion, trick, ruse, humbug, gaff, imposture, gimmick, guile, monkeyshine, slyness

تخصصی

[سینما] تدبیر

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) advertising ploy; device, gadget; trick, scheme
a gimmick is an unusual action, object, or device which is intended to attract interest or publicity.

پیشنهاد کاربران

A gimmick refers to a trick or strategy used to deceive or manipulate someone in a scheme.
ترفند یا استراتژی مورد استفاده برای فریب دادن یا سوءاستفاده از شخصی در یک طرح
مثال؛
“The salesperson used a gimmick to convince customers to buy their product. ”
...
[مشاهده متن کامل]

In a discussion about marketing tactics, someone might say, “Using a catchy jingle is a common gimmick to attract attention. ”
A person might describe a scheme as having a gimmick, saying, “Their scheme relies on a gimmick to lure unsuspecting victims. ”

آشغال، به درد نخور، کلک پول، ظاهرفریب
تدبیر - حقه - کلک
The infomercial was full of the usual gimmicks to attract customers, like “Buy one, get one free!”
Critics dismissed the movie’s twist ending as a cheap gimmick to shock audiences.
...
[مشاهده متن کامل]

The company’s latest product seems to rely more on gimmicky features than on genuine innovation.
He was tired of politicians using gimmicks to gain attention instead of providing substantial policy proposals.
The restaurant’s gimmick of serving meals in complete darkness was an interesting experience, but not one she cared to repeat.
The word “gimmick” often carries a negative connotation, implying a trick or device intended to attract attention, publicity, or business.
It’s commonly used to describe marketing strategies that seem insincere or superficial.

ظاهر فریب
الکی جذاب و بی ارزش
حقه یا کلکی که باعث بشه شما متوجه یک محصولی بشین و بخواین اون رو بخرین

A valueless feature : )
A clever ploy or strategy
اغوا گری، حیله، کلک، نقشه برای جلب توجه ( تا حدودی بار منفی داره )
A trick to attract attention
That's just a marketing gimmick, we don't need them.
جلوه های ویژه
روش یا حقه ای که استفاده میشه تا توجه کسی را برای خرید چیزی جلب کنند.
: a method or trick that is used to get people's attention or to sell something
حقه و کلک
Something you buy without thinking much about it
تدبیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس