معنی: مته، درفش، گردبر، سوراخ کننده، سوراخ کردن، متهکردنمعانی دیگر: (با مته) سوراخ کردن، مته (به ویژه نوعی که دسته ی آن عمود است بر میله ی پیچ مانندی که با آن سوراخ ایجاد می کنند)، مته ی دستی، نوعی مشروب که مخلوطی است از آب لیمو و شکر و جین یا ودکا، مته کاری، پر ماه، سورا کننده، سورا کردن
• (1)تعریف: a tool used to make holes, consisting of a shaft with a sharp, spiral tip attached to a handle at a right angle. • مشابه: broach
• (2)تعریف: an alcoholic beverage consisting of sweetened lime juice mixed with vodka or gin.
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: gimlets, gimleting, gimleted
• : تعریف: to make a hole in with a gimlet or similar tool. • مشابه: bore, puncture
جمله های نمونه
1. you can't bore a square hole with a gimlet
با مته نمی توانی سوراخ چهارگوش ایجاد کنی.
2. I-Ie had gimlet eyes and a notably still, restrained manner.
[ترجمه گوگل]من-یعنی چشمهای قلوهای داشتم و به طور مشخص حالتی آرام و محدود داشت [ترجمه ترگمان]ie، چشمان gimlet داشت و یک حالت خاص و آرام داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He has a piercing gimlet eye.
[ترجمه گوگل]او یک چشم نافذ دارد [ترجمه ترگمان] اون یه سوراخ سوراخ سوراخ داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. His glance was like a gimlet, cold and piercing.
[ترجمه گوگل]نگاهش مثل لقمه سرد و نافذ بود [ترجمه ترگمان]نگاهش شبیه یک مته بود، سرد و نافذ بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Gimlet: It originally means dimond - bracelet . Make it with Vodka or Jin and sour orange juice.
[ترجمه گوگل]Gimlet: در اصل به معنای الماس - دستبند است آن را با ودکا یا جین و آب پرتقال ترش درست کنید [ترجمه ترگمان]gimlet: در اصل به معنای دست بند - دست بند است آن را با Vodka و یا آب پرتقال ترش کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This gimlet bores well.
[ترجمه پوریابهداروند] این مَتّه به خوبی کار ( سوراخ ) میکند.
|
[ترجمه گوگل]این گیملت خوب حوصله می کند [ترجمه ترگمان]این gimlet حالش را به هم می زند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Tu Wei - yueh's face was dark now, and his gimlet eyes bored into Mo Kan - cheng's.
[ترجمه گوگل]تو وی - یوئه اکنون تیره شده بود و چشمان قلوه ای او در چشمان مو کان - چنگ خسته شده بود [ترجمه ترگمان]صورت Tu - yueh حالا تاریک بود و gimlet از into کان - cheng خسته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. In person, he has the air of a philosophy professor rather than a gimlet - eyed financier.
[ترجمه گوگل]او شخصاً هوای یک استاد فلسفه را دارد تا یک سرمایهدار دمدمی مزاج [ترجمه ترگمان]در انسان، او به جای یک سرمایه گذار با چشم مته، دارای یک استاد فلسفه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• tool for making holes, drill; awl a gimlet is a small sharp tool used for making small holes in wood. if someone has gimlet eyes, they look at things very carefully and notice every detail.
پیشنهاد کاربران
1 - a small tool used for making holes in wood ابزار کوچکی برای ایجاد سوراخ در چوب درفش 2 - a drink made with gin or vodka and lime juice نوشیدنی ای که با جین یا ودکا و آبلیمو درست می شود