gilded


معنی: مذهب، طلاکاری شده، مطلا
معانی دیگر: مطلا

جمله های نمونه

1. the gilded dome of the shrine in mashad
گنبد زراندود حرم در مشهد

2. the gilded world of hollywood
دنیای پر زرق و برق هالیوود

3. A set of twenty-four carved and gilded chairs appear on the inventory of the house for 173
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از بیست و چهار صندلی کنده کاری شده و طلاکاری شده در فهرست موجودی خانه به مدت 173 ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از بیست و چهار صندلی حکاکی شده و طلاکاری شده روی فهرست خانه شماره ۱۷۳ ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The golden light gilded the sea.
[ترجمه امیر] نور طلایی دریا را زراندود کرد
|
[ترجمه گوگل]نور طلایی دریا را طلا کرد
[ترجمه ترگمان]نور طلایی دریا را مطلا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sunlight gilded the children's faces.
[ترجمه گوگل]نور خورشید صورت بچه ها را طلایی کرد
[ترجمه ترگمان]نور خورشید صورت بچه ها را مطلا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The story revolves around the gilded youth of the 1920s and their glittering lifestyles.
[ترجمه گوگل]داستان حول محور جوانان طلاکاری دهه 1920 و سبک زندگی درخشان آنها می چرخد
[ترجمه ترگمان]داستان حول محور جوانان طلایی دهه ۱۹۲۰ و سبک زندگی پر زرق و برق آن ها می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The holiest of their chapels are topped with gilded roofs.
[ترجمه گوگل]مقدس ترین نمازخانه های آنها با سقف های طلاکاری شده است
[ترجمه ترگمان]مقدس ترین مقدسان در topped مزین به سقف های طلائی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And in the United States, it was the Gilded Age that saw the new industrial economy engulf the entire continent.
[ترجمه گوگل]و در ایالات متحده، عصر طلایی بود که اقتصاد صنعتی جدید کل قاره را در بر گرفت
[ترجمه ترگمان]و در آمریکا، عصر طلایی بود که اقتصاد صنعتی جدید را در کل قاره دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wind and sun had gilded her arms and legs honey-brown, hiding the last of the fading bruises.
[ترجمه گوگل]باد و آفتاب دست‌ها و پاهای او را قهوه‌ای مایل به عسلی طلایی کرده بود و آخرین کبودی‌های محو شده را پنهان کرده بود
[ترجمه ترگمان]باد و خورشید دست ها و پاهایش را طلایی کرده بود - قهوه ای، قهوه ای، و آخرین کبودی را پنهان کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They came in tooled leather, they came gilded and embossed and with special paper made in Florence.
[ترجمه گوگل]آنها با چرم ابزارآلات آمدند، طلاکاری شده و برجسته و با کاغذ مخصوص ساخت فلورانس آمدند
[ترجمه ترگمان]با یک جلد چرمی که از آن جدا شده بودند، وارد شدند و با کاغذهای مخصوصی که در فلورانس ساخته شده بود، وارد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It has a fine gilded carving on the high altar.
[ترجمه گوگل]روی محراب بلند حکاکی شده و طلاکاری شده است
[ترجمه ترگمان]روی محراب بلندی حکاکی شده و حکاکی شده بسیار خوبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The gilded retable behind the high altar dates from 1660.
[ترجمه گوگل]میز طلاکاری شده پشت محراب بلند متعلق به سال 1660 است
[ترجمه ترگمان]محراب طلایی پشت محراب بلند از ۱۶۶۰ آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The gilded, ornamental oval reminds me of nothing more than a tea-tray from Harrod's sale.
[ترجمه گوگل]بیضی طلاکاری شده و زینتی من را به یاد چیزی جز یک سینی چای از فروش هارود نمی اندازد
[ترجمه ترگمان]بیضی رنگ طلایی، مرا به یاد چیزی بیش از یک سینی چای از فروش Harrod می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Only the topmost branches were still gilded by daylight, the illuminated areas shrinking as the sun dropped below the misty horizon.
[ترجمه گوگل]فقط بالاترین شاخه ها هنوز در نور روز طلاکاری شده بودند، مناطق نورانی با پایین آمدن خورشید به زیر افق مه آلود کوچک می شدند
[ترجمه ترگمان]تنها topmost که در روشنایی روز روشن بود هنوز در روشنایی روز طلایی بودند و areas که خورشید از افق مه گرفته به پایین می تابید، کوچک می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مذهب (صفت)
gilded, illuminated

طلاکاری شده (صفت)
gilded

مطلا (صفت)
gilt, gilded

انگلیسی به انگلیسی

• covered with a thin layer of gold
you use gilded to describe something that has been covered with a thin layer of gold or gold paint.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Covered in a thin layer of gold or something that appears luxurious but is superficial ✨💰
🔍 مترادف: Golden
✅ مثال: The gilded frame added an air of sophistication to the painting.
1. طلاکاری شده. زر اندود. تذهیب شده 2. اعیان. ثروتمند
مثال:
a steeple crowned by a gilded weathercock
بر فراز برج کلیسا یک بادنمای طلاکاری شده قرار داشت.
🔴 Gilded youth are wealthy young people who enjoy many things that other people do not have.
The gilded ones
Guilded رو با Gilded قاطی نکنیم
زراندود
درمورد دفتر و دفتریادداشت به معنی: زرکوب
درخشان و جذاب کردن
پرارزش وانمود کردن

بپرس