giggling

جمله های نمونه

1. the children were giggling and mouthing
بچه ها داشتند هرهر می خندیدند و شکلک در می آوردند.

2. i tickled her and she burst out giggling
او را قلقلک دادم و زد زیر خنده.

انگلیسی به انگلیسی

• tittering, foolish, high-pitched, ridiculous (of laughter)

پیشنهاد کاربران

giggling = غش و ریسه رفتن
Big cops in slickers that shone like gun barrels had a lot of fun carrying giggling girls across the bad places
آژان های گت گنده در بارانی های مشمایی که مثل لوله تفنگ برق میزد کلی تفریح میکردند با حمل دخترکانی که موقع عبور از عرض جاهای ناجور غش و ریسه میرفتند
خندیدن
مسخره بازی دراوردن
https://abadis. ir/entofa/giggle/
هرِوکِر کردن

بپرس