giggle

/ˈɡɪɡl̩//ˈɡɪɡl̩/

معنی: خنده تو دزدیده، خندیدن، خنده کردن، با خنده اظهار داشتن، ول خندیدن، با نفس بریده بریده سخن گفتن
معانی دیگر: خنده ی توام با صداهای زیر و متواتر غیر ارادی (بخصوص موقعی که انسان می خواهد جلو خنده ی خود را بگیرد) هرهر، صدای کر کر خنده، زیر خنده زدن، هرهر خندیدن، با نفس بریده بریده دراثرخنده سخن گفتن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: giggles, giggling, giggled
• : تعریف: to laugh in a lighthearted, silly, or nervous way with short, convulsive sounds.
مشابه: laugh, snicker, tee-hee, titter, twitter
اسم ( noun )
• : تعریف: the laugh produced by giggling.
مشابه: laugh, snicker, tee-hee, titter, twitter

جمله های نمونه

1. the giggle of the girls could be heard from the next room
صدای کرکر خنده ی دخترها از اتاق مجاور به گوش می رسید.

2. "Age before beauty!" she said with a giggle.
[ترجمه گوگل]"سن قبل از زیبایی!" با خنده گفت
[ترجمه ترگمان]\"سن پیش از زیبایی!\" او با خنده گفت: \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Wouldn't it be a giggle to tie his shoe - laces together while he isn't looking!
[ترجمه گوگل]آیا این قهقهه نیست که کفشش را ببندد - در حالی که او نگاه نمی کند!
[ترجمه ترگمان]اگه اون نگاه نکنه، نخودی می خندد و بند کفش هایش را با هم می بندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She started to giggle, but Bob quelled her with a look.
[ترجمه گوگل]او شروع به قهقهه زدن کرد، اما باب با نگاهی او را خفه کرد
[ترجمه ترگمان]شروع به خندیدن کرد، اما باب او را ساکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We only did it for a giggle.
[ترجمه گوگل]ما فقط برای خندیدن این کار را انجام دادیم
[ترجمه ترگمان]فقط برای خندیدن این کار را کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She gave a little girlish giggle.
[ترجمه گوگل]یه نیشخند دخترانه زد
[ترجمه ترگمان]او خنده دخترانه little را سر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was unable to suppress a giggle.
[ترجمه گوگل]او قادر به سرکوب قهقهه نبود
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست از خنده خودداری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We had quite a giggle about the new office romance.
[ترجمه گوگل]ما در مورد عاشقانه دفتر جدید کلی خندیدیم
[ترجمه ترگمان] ما یه خنده عاشقانه در مورد عشق در دفتر جدید داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Today's lesson was a bit of a giggle.
[ترجمه گوگل]درس امروز کمی قهقهه بود
[ترجمه ترگمان]درس امروز کمی خنده دار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I did it only for a giggle.
[ترجمه گوگل]من این کار را فقط برای یک خنده انجام دادم
[ترجمه ترگمان]فقط برای خندیدن این کار را کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I only did it for a giggle.
[ترجمه گوگل]من فقط برای خندیدن این کار را کردم
[ترجمه ترگمان]فقط برای خندیدن این کار را کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had to smother a giggle.
[ترجمه گوگل]مجبور شد قهقهه ای را خفه کند
[ترجمه ترگمان]باید کر کر را خفه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Both girls began to giggle.
[ترجمه گوگل]هر دو دختر شروع به خندیدن کردند
[ترجمه ترگمان]هر دو دختر شروع به خندیدن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I just managed to stifle a giggle at the absurd idea.
[ترجمه گوگل]من فقط توانستم قهقهه ی این ایده ی پوچ را خفه کنم
[ترجمه ترگمان]من فقط سعی کردم این فکر مسخره رو سرکوب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خنده تو دزدیده (اسم)
titter, giggle

خندیدن (فعل)
mock, burst into a laugh, laugh, chuckle, laugh at, titter, giggle, chortle, roar with laughter

خنده کردن (فعل)
heehaw, jest, chaff, chink, laugh, giggle, chortle, crack up, nicker

با خنده اظهار داشتن (فعل)
giggle

ول خندیدن (فعل)
giggle

با نفس بریده بریده سخن گفتن (فعل)
giggle

انگلیسی به انگلیسی

• silly high-pitched laugh, girlish laugh, titter
titter, laugh in a foolish high-pitched manner
if you giggle, you make quiet laughing noises, because you are amused or because you are nervous or embarrassed. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...a nervous giggle.

پیشنهاد کاربران

۱. خندیدن. هر هر خندیدن. زیر لب خندیدن ۲. با خنده گفتن. هر هر کردن و گفتن. ۳. خنده ۴. مایه خنده. اسباب خنده. چیز مضحک
مثال:
the giggle of the girls could be heard from the next room
صدای هر هر خندیدن دخترها از اتاق بغلی شنیده می شد.
a nervous or silly laugh
اسم/ خنده عصبی یا احمقانه
There were a few nervous giggles from people in the audience.
I tried to stifle a giggle.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/giggle
giggle: زیر لب کردن
Giggle : خنده بلند و کودکانه/ خندیدن
Chuckle : خنده آرام و خفیف بیشتر برای بزرگسالان / خندیدن
to laugh repeatedly in a quiet but uncontrolled way, often at something silly or rude
ریشخند
کرِکِر خندیدن ( خندیدن نه به حدزیاد )
ریسه رفتن
ریسه رفتن، تیکه تیکه خندیدن
ریز خندیدن
هول شدن و بریده بریده خندیدن
ریزخند ( کودک )
نخودی خندیدن
زد زیر خنده
قه قه خندید
قاه قاه خندیدن
خنده احمقانه
لبخند ملائم
لبخندکوچک
خنده عصبی
خندیدن تیکه تیکه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس