gigantically

انگلیسی به انگلیسی

• hugely, enormously, in a gigantic manner

پیشنهاد کاربران

1. Our enormous country is really a tiny principality, in which our leaders loom gigantically large in the quiet green landscape.
کشور بزرگ ما واقعاً یک قلمرو پادشاهی کوچک است که در آن رهبران ما به طور عظیم در یک چشم انداز آرام سبز ظاهر می شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

2. Thank you to all the nay - sayers and haters that attack us, please continue to blog, we will still continue to grow gigantically.
با تشکر از همه منتقدین و متنفرانی که به ما حمله می کنند ، لطفا به وبلاگ خود ادامه دهید ، ما همچنان به طور عظیم به رشد خود ادامه خواهیم داد.
3. Then there's Nipomo, with gigantically famous dunes, where horses and golf carts are welcomed equally.
بعد از آن Nipomo با تپه های شنی بسیار بزرگ معروف وجود دارد ، جایی که اسب ها و چرخ های گلف به طور برابر مورد استقبال قرار می گیرند.
4. Jobs saw that a cheap version of this elegant computer might be gigantically popular and hugely important.
جابز دید که نسخه ارزان این رایانه زیبا ممکن است بسیار محبوب و بسیار مهم باشد.
Gigantically= به طور عظیم، بسیار بزرگ ( هم از نظر جثه و اندازه، هم از نظر دامنه و وسعت و اهمیت )
معانی دیگر>>>>غول آسا، بسیار کلان، به طرز غول آسایی، غول پیکر

بپرس