gigantic

/dʒaɪˈɡæntɪk//dʒaɪˈɡæntɪk/

غول آسا، غول پیکر، غول مانند، مناسب برای یک غول، غولسان، بسیار بزرگ، عظیم، بسیار زیاد، سترگ

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: gigantically (adv.)
• : تعریف: exceptionally big; huge, as a giant.
مترادف: colossal, cyclopean, enormous, great, huge, humongous, immense, jumbo, mammoth, monstrous, prodigious, titanic, tremendous
متضاد: tiny
مشابه: big, gargantuan, large, monster, monumental, mountainous, oversize, stupendous, towering

- The blue whale is truly a gigantic creature.
[ترجمه گوگل] نهنگ آبی واقعا موجودی غول پیکر است
[ترجمه ترگمان] وال آبی واقعا موجود غول پیکری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The shoe store is having a gigantic sale next week.
[ترجمه گوگل] این فروشگاه کفش هفته آینده فروش بسیار خوبی خواهد داشت
[ترجمه ترگمان] فروشگاه کفش هفته آینده یک فروش بزرگ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a gigantic building
بنای غول پیکر

2. a gigantic victory
پیروزی عظیم

3. a gigantic wrestler
کشتی گیر نره غول

4. the balloon hung below the clouds like a gigantic kite
بالون همچون بادبادک غول آسایی زیر ابرها معلق بود.

5. two streams of traffic merged to form a gigantic "y"
دو رشته وسایط نقلیه به هم پیوستند و "y" غول آسایی را تشکیل دادند.

6. He has a gigantic appetite and eats gigantic meals.
[ترجمه گوگل]او اشتهای غول پیکری دارد و وعده های غذایی غول پیکر می خورد
[ترجمه ترگمان]او اشتهای عظیمی دارد و غذای مفصلی می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The whole job was a gigantic bungle.
[ترجمه گوگل]کل کار یک بند غول پیکر بود
[ترجمه ترگمان]تمام این کار یک سوتی بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The gigantic natural harbour of Poole is a haven for boats.
[ترجمه گوگل]بندر طبیعی غول پیکر پول بهشتی برای قایق ها است
[ترجمه ترگمان]بندر عظیم و عظیم پول برای قایق ها چندان مناسب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A gigantic task of national reconstruction awaits us.
[ترجمه گوگل]وظیفه عظیم بازسازی ملی در انتظار ماست
[ترجمه ترگمان]یک کار عظیم بازسازی ملی در انتظار ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The problem was beginning to take on gigantic proportions.
[ترجمه گوگل]مشکل کم کم داشت ابعاد عظیمی به خود می گرفت
[ترجمه ترگمان]این مشکل داشت به میزان بسیار زیادی در حال رخ دادن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The company has made gigantic losses this year, and will probably go out of business.
[ترجمه گوگل]این شرکت در سال جاری زیان های عظیمی را متحمل شده است و احتمالاً از کار خواهد افتاد
[ترجمه ترگمان]این شرکت در سال جاری متحمل خسارات عظیمی شده است و احتمالا از کسب وکار خارج خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As he came closer he saw a gigantic wall of raging flame before him.
[ترجمه گوگل]وقتی نزدیکتر شد، دیواری عظیم از شعله های خروشان را در مقابل خود دید
[ترجمه ترگمان]وقتی نزدیک تر آمد، دیواری غول پیکر از آتش خشمگین در برابرش دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The new airplane looked like a gigantic bird.
[ترجمه گوگل]هواپیمای جدید مانند یک پرنده غول پیکر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]هواپیمای جدید شبیه یک پرنده غول پیکر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The whole thing is just a gigantic illusion.
[ترجمه گوگل]همه چیز فقط یک توهم غول پیکر است
[ترجمه ترگمان] کل قضیه فقط یه توهم بزرگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Gigantic trawlers remove huge catches from the seas.
[ترجمه گوگل]تراول های غول پیکر صیدهای عظیم را از دریاها حذف می کنند
[ترجمه ترگمان]دزدان دریایی Gigantic صید بزرگ را از دریا حذف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Huge files download in a few seconds and gigantic files in a couple of minutes.
[ترجمه گوگل]دانلود فایل های عظیم در چند ثانیه و فایل های غول پیکر در چند دقیقه
[ترجمه ترگمان]پرونده های عظیمی در چند ثانیه تا چند دقیقه دیگر پرونده ها را دانلود می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Below her a gigantic cat head also dozes, while a furtive, headless male figure hurries off to the left.
[ترجمه گوگل]در زیر او یک سر گربه غول پیکر نیز چرت می زند، در حالی که یک مرد بدون سر و بدون سر به سرعت به سمت چپ می رود
[ترجمه ترگمان]پایین تر از آن، سر غول آسای او نیز چرت می زد، در حالی که یک مرد بی سر و صدا، با عجله به سمت چپ حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The gigantic storms measure about 50 miles in diameter and tower 50 to 60 miles above the swirling Jovian atmosphere.
[ترجمه گوگل]قطر طوفان‌های غول‌پیکر حدود 50 مایل است و 50 تا 60 مایل بالاتر از جو در حال چرخش جوین برج می‌افتند
[ترجمه ترگمان]طوفان های غول پیکر در حدود ۵۰ مایل را در قطر و برج ۵۰ تا ۶۰ مایل بالاتر از اتمسفر چرخشی swirling اندازه گیری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• huge, tremendous
something that is gigantic is extremely large.

پیشنهاد کاربران

( gigantic ) : اندر زبان پهلوی برابر این واژه هست: ( 𐬨𐬁𐬰𐬀𐬥𐬀𐬭. ) = ( Māzandar ) :مازَندَر.
enormous, colossal, giant, huge, immense, mammoth, stupendous, titanic, tremendous
غول پیکر. بسیار بزرگ. هنگفت . کلان. ماموت. عظیم الجثه.
ADJECTIVE
✔️ غول آسا - بسیار بزرگ - غول پیکر
✔️ عظیم
SYNs:
enormous - huge
💠 Gigantic new snake species discovered in Amazon rainforest
. . . The size of these magnificent creatures was incredible – one female anaconda we encountered measured an astounding 6. 3 metres ( 20. 7 feet ) long, Fry said of the team’s discovery, which was made while filming for National Geographic’s upcoming series Pole to Pole with Will Smith.
...
[مشاهده متن کامل]

. . . The team also said they had heard anecdotal evidence that snakes of 7. 5 metres ( 24. 6 feet ) and 500 kilograms ( 1, 100 pounds ) had been sighted in the area.
. . . Green anacondas are the world’s heaviest snakes, according to the U. K. ’s Natural History Museum, which noted that the heaviest individual ever recorded weighed 227 kilograms ( 500 pounds ) . It measured 8. 43 metres long ( 27. 7 feet ) and 1. 11 metres ( 3. 6 feet ) wide.
While another species, the reticulated python, tends to be longer – often reaching more than 6. 25 metres ( 20. 5 feet ) in length – it is lighter.

gigantic ( adj ) ( dʒaɪˈɡ�ntɪk ) =extremely large, e. g. a gigantic house. The problem was beginning to take on gigantic proportions
gigantic
بسیار بزرگ، درشت، دهشت، وحشتناک، خیلی بزرگ، غول پیکر، هرکول، عظیم الجثه،
عظیم الجثه
خیلی بزرگ
عظیم
در حدی بزرگ که بهش غول پیکر میگن
Gigantic : غول آسا . . . . این صفت بیشتر برای مکان استفاده میشه و Enormous برای موجودات استفاده میشود. . . هردو مترادف هستند
غول پیکر
عظیم ، بزرگ
Someone who has made himself a monster
کسی که خودش را هیولا ساخته است
هیولایی ، هیولاوار ، هیولاسان ، هیولامانند
خیلی بزرگ - خیلی زیاد
هنگفت، کلان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس