gibbet

/ˈdʒɪbɪt//ˈdʒɪbɪt/

معنی: خاده، چوبه دار، صلابه، بدار اویختن، رسوا کردن
معانی دیگر: چوبه ی دار، چهارچوب دار مانندی که در قدیم اجساد اعدام شدگان را برای عبرت همگان از آن می آویختند، به دار زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a structure built for execution by hanging and for the public exhibition of those hanged, consisting of a vertical post to which a horizontal beam is attached at the top; gallows.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gibbets, gibbeting, gibbeted
• : تعریف: to execute or display on a gibbet.
مشابه: hang

جمله های نمونه

1. As he walks, he passes a gibbet where the corpses of three crows are hung to deter their fellows.
[ترجمه گوگل]در حالی که راه می‌رود، از کنار گیتی می‌گذرد که در آن جسد سه کلاغ برای جلوگیری از همنوعانشان آویزان شده است
[ترجمه ترگمان]همان طور که راه می رود، به gibbet که اجساد سه کلاغ روی آن آویزان شده اند تا fellows را باز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Before the coarse brown fabric hung an austere gibbet, constructed of two weathered wooden beams.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه پارچه قهوه‌ای درشت، یک ژله‌ی محکم آویزان بود که از دو تیر چوبی فرسوده ساخته شده بود
[ترجمه ترگمان]پیش از آن که پارچه ای زمخت به چوبه داری آویخته بود که از تیره ای چوبی فرسوده ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The twin arms of that mechanical gibbet forced his hands down into the liquid, which sizzled and steamed.
[ترجمه گوگل]بازوهای دوقلوی آن جیبت مکانیکی دستانش را به زور به داخل مایع فرو بردند، مایعی که می جوشید و بخار می کرد
[ترجمه ترگمان]بازوان دوقلوی آن چوبه دار به زور دست هایش را به داخل مایع کشانده بود که از آن بخار و بخار برمی خاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The criminals were hanged on the gibbet.
[ترجمه گوگل]جنایتکاران به چوبه دار آویخته شدند
[ترجمه ترگمان]The را به دار آویخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. On the other side stood a gibbet, a decaying corpse dangling from it by a worn hemp rope .
[ترجمه گوگل]در طرف دیگر جسد پوسیده ای ایستاده بود که با طناب کنفی فرسوده از آن آویزان بود
[ترجمه ترگمان]در طرف دیگر یک روپوش دار، یک جسد پوسیده آویزان بود که از آن با طنابی فرسوده از آن آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was probably put on a gibbet and made to stand in a loose, foetal position.
[ترجمه گوگل]احتمالاً او را روی ژیبت گذاشته بودند و در وضعیتی شل و جنینی قرار داده بودند
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد او را به چوبه دار انداخته و مجبور شده بود که در یک موقعیت loose و جنین قرار داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Here you turn, and lo ! a gibbet!
[ترجمه گوگل]در اینجا شما می چرخید، و ببینید! یک گیبت!
[ترجمه ترگمان]! نوبت توئه، و ببین این gibbet است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We're that near the gibbet that my neck's stiff with thinking on it.
[ترجمه گوگل]ما آنقدر نزدیک به گیبت هستیم که با فکر کردن به آن گردنم سفت شده است
[ترجمه ترگمان]ما آن قدر نزدیک به چوبه دار هستیم که گردنم از فکر کردن به آن خشک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We passed the desiccated corpse of a brigand hanging on a gibbet.
[ترجمه گوگل]از کنار جسد خشک شده یک سارق آویزان به ژله گذشتیم
[ترجمه ترگمان]از کنار جسد خشک یک راهزن که به چوبه دار آویزان بود گذشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ranulf lifted the lantern horn and his blood ran cold as he glimpsed a gibbet standing there.
[ترجمه گوگل]رانولف بوق فانوس را بلند کرد و خونش سرد شد چون نگاهی اجمالی به گیبتی که آنجا ایستاده بود انداخت
[ترجمه ترگمان]ران، بوق فانوس را بلند کرد و وقتی دید کسی در آنجا ایستاده است، خونش سرد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was also the execution ground and the decomposing bodies of four criminals twirled from the makeshift gibbet.
[ترجمه گوگل]این محل همچنین محل اعدام بود و اجساد در حال تجزیه چهار جنایتکار که از گنبدهای موقت می چرخیدند
[ترجمه ترگمان]این محل نیز محل اعدام بود و پیکره ای چهار مجرم از دار موقتی به خود می پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Men advanced with beams of timber to the edge of the outermost ditch and there proceeded to erect a gibbet.
[ترجمه گوگل]مردان با تیرهای الوار تا لبه بیرونی ترین خندق پیشروی کردند و در آنجا اقدام به ساختن ژیبت کردند
[ترجمه ترگمان]مردان با تیره ای چوبی به حاشیه نزدیک ترین خندق پیش رفتند و در آنجا یک چوبه دار برپا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A few days later we passed the desiccated corpse of another brigand hanging on a gibbet beside the track.
[ترجمه گوگل]چند روز بعد از کنار جسد خشک شده یک سارق دیگر که در کنار پیست بر روی چوبی آویزان شده بود، گذشتیم
[ترجمه ترگمان]چند روز پس از آن جسد خشک دیگری را که در کنار جاده دار آویخته بود عبور کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Another example comes complete with a picture of a gibbet and dangling corpse.
[ترجمه گوگل]نمونه دیگری همراه با تصویری از جسد آویزان و آویزان است
[ترجمه ترگمان]مثال دیگر با تصویری از چوبه دار و جسد در حال آویزان شدن کامل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خاده (اسم)
hock, pole, scaffold, broomstick, neckcloth, dog hook, fire hook, gaff, gallows, gibbet, maiden, harpoon, gib staff

چوبه دار (اسم)
gallows, gibbet, tree

صلابه (اسم)
gibbet

بدار اویختن (فعل)
hang, scaffold, crucify, gibbet, noose, scrag, string up

رسوا کردن (فعل)
traduce, decry, gibbet, dissociate, scandalize

انگلیسی به انگلیسی

• gallows
execute by hanging on a gallows; hang on a gallows; expose to ridicule
a gibbet is a gallows; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

an upright post with a projecting arm for hanging the bodies of executed criminals as a warning
صلابه ( وسیله ای است فلزی که دور بدن ممرم یا قربانی کشیده میشه و اونو سفت نگه میداره طوری که نمیتونی دستتو بیاری بالا و صورتت رو بخارونی. وقتی که برای مدت طولانی در حالت به صلابه کشیده شدن باقی بمونی این وضعیت برای فرد مرگبار و دردناک میشه )
...
[مشاهده متن کامل]

تلفظش میشه جیبِت
سرچ کنید اسمشو تو گوگل عکساش بیاد بهتر میفهمید
این وسیله ی شکنجه قرون وسطایی هستش
یعنی وقتی نمیخوان شمارو بِکِشن بالای چوبه دار و بمیرید صلابه گزینه ی مناسب و دردناکیه

بپرس