getting used to

انگلیسی به انگلیسی

• getting accustomed to, adjusting to, adapting to

پیشنهاد کاربران

سلام
عبارت I used to paly piano when i was young.
من قبلا وقتی که جوان بودم پیانو میزدم. ( used to در اینجا یعنی قبلا )
اما عبارت I'm getting used to my new schedule یعنی دارم به برنامه جدیدم عادت میکنم.
عادت کردن به چیزی
. The hardest thing about moving to Chiang Mai was getting used to the weather
سخت ترین چیز در مورد مهاجرت به چیانگ مای عادت کردن به آب و هوا بود.

بپرس