get your house in order

پیشنهاد کاربران

🔹 اوضاع خودت رو سر و سامان بده / مشکلات خودت رو حل کن / اول خودت رو درست کن / بر امور خودت مسلط شو
🔹 مثال ها:
He needs to get his house in order before giving advice. باید اول خودش رو جمع وجور کنه قبل از اینکه نصیحت کنه.
...
[مشاهده متن کامل]

The administration must get its house in order or risk losing credibility. دولت باید اوضاع خودش رو مرتب کنه وگرنه اعتبارش رو از دست می ده.
She spent the weekend getting her house in order—physically and emotionally. آخر هفته رو صرف مرتب کردن اوضاع خودش کرد—هم از نظر فیزیکی و هم احساسی.
🔹 مترادف ها | put things in order / clean up your act / get organized / sort yourself out / take care of your own affairs
🔸 نکته ی فرهنگی و نمادین:
در فرهنگ انگلیسی، این اصطلاح اغلب با لحن هشداردهنده یا انتقادی استفاده می شه—مثل گفتن �اول خودت رو درست کن بعد درباره ی دیگران حرف بزن�. در سیاست، رسانه، و روابط شخصی، get your house in order نماد مسئولیت پذیری، خودشناسی، و اصلاح درونیه.