get whipped up

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
هیجان زده شدن / به هم ریختن / به جوش و خروش آمدن
در زبان محاوره ای:
داغ کردن، جوگیر شدن، حسابی به وجد اومدن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( احساسی – هیجانی ) :**
به حالت هیجان، شور یا احساسات شدید رسیدن، معمولاً به خاطر یه موضوع یا اتفاق خاص.
مثال: The crowd got whipped up when their team scored a goal.
جمعیت وقتی تیمشون گل زد حسابی هیجان زده شدن.
2. ** ( اجتماعی – جنجالی ) :**
تحریک شدن یا برانگیخته شدن به خاطر یه بحث، جنجال یا موضوع حساس، اغلب با یه حس خشم یا اعتراض.
مثال: People got whipped up over the controversial decision.
مردم بابت اون تصمیم جنجالی حسابی به هم ریختن.
3. ** ( غیررسمی – آماده سازی ) :**
در برخی موارد نادر، به معنای سریع آماده کردن چیزی ( مثل غذا ) هم به کار می ره.
مثال: She got whipped up a quick dinner for the guests.
اون سریع یه شام برای مهمونا آماده کرد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
get excited – get stirred up – get riled up – get worked up – become agitated
________________________________________
🔸 نکته ی فرهنگی:
در انگلیسی، �get whipped up� معمولاً تو موقعیت های غیررسمی برای توصیف هیجان یا جنجال جمعی استفاده می شه، مثلاً تو رویدادهای ورزشی، بحث های سیاسی یا اجتماعی. این اصطلاح می تونه بار مثبت ( هیجان خوب ) یا منفی ( جنجال و خشم ) داشته باشه، بسته به زمینه.