get underway
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
مثال ها:
The meeting is about to get underway.
( جلسه قرار است به زودی شروع شود. )
We need to get underway if we want to finish on time.
( اگر می خواهیم به موقع تمام کنیم، باید شروع کنیم. )
... [مشاهده متن کامل]
The ship got underway at dawn.
( کشتی در سپیده دم حرکت خود را آغاز کرد. )
( جلسه قرار است به زودی شروع شود. )
( اگر می خواهیم به موقع تمام کنیم، باید شروع کنیم. )
... [مشاهده متن کامل]
( کشتی در سپیده دم حرکت خود را آغاز کرد. )
به جریان افتادن
راه افتادن ( پروژه ، کار. . . )
وارد عمل شدن
شروع به کار کردن
آغاز به کار کردن
The Democratic convention gets underway
tomorrow in Chicago
کنوانسیون حزب دموکرات فردا آغاز به کار خواهد کرد
آغاز به کار کردن
کنوانسیون حزب دموکرات فردا آغاز به کار خواهد کرد
کلید خوردن پروژه
ادامه دادن
انجام دادن، شروع به انجام کاری