• : تعریف: a gathering of a few people for social purposes.
جمله های نمونه
1. They usually get together once a month.
[ترجمه امیر] انها یک بار در ماه همدیگر را می بینند
|
[ترجمه A.m.A] آنها معمولا یکبار در ماه یکدیگر را می بینند
|
[ترجمه Calvin] آنها اغلب ماهی یک بار یکدیگر را ملاقات می کنند.
|
[ترجمه گوگل]معمولا ماهی یک بار دور هم جمع می شوند [ترجمه ترگمان]معمولا هفته ای یک بار با هم می رسند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Every week they get together to make music .
[ترجمه Amirhosein] انها معمولا هفته ای یکبار با هم جمع می شوند تا بنوازند
|
[ترجمه مسعود پيروزان] انها معمولا ماهی یکبار با همدیگه ملاقات می کنند .
|
[ترجمه هفف] هر هفته آنها برای ساختن موزیک دور هم جمع می شوند.
|
[ترجمه گوگل]آنها هر هفته دور هم جمع می شوند تا موسیقی بسازند [ترجمه ترگمان]هر هفته با هم می مونند که موزیک بسازن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Employees get together and brainstorm ideas .
[ترجمه گوگل]کارمندان دور هم جمع میشوند و ایدههای خود را در میان میگذارند [ترجمه ترگمان]کارکنان در کنار هم قرار می گیرند و ایده های خود را مورد بحث و بررسی قرار می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. All the members of the family get together once a year.
[ترجمه گوگل]همه اعضای خانواده سالی یک بار دور هم جمع می شوند [ترجمه ترگمان]همه اعضای خانواده سالی یک بار با هم جمع می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. When they get together, all they talk about is football.
[ترجمه گوگل]وقتی دور هم جمع میشوند، تمام حرفشان فوتبال است [ترجمه ترگمان]وقتی آن ها به هم می رسند، تمام چیزی که درباره آن صحبت می کنند فوتبال است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Let's all get together and act as one.
[ترجمه گوگل]بیایید همه دور هم جمع شویم و به عنوان یکی عمل کنیم [ترجمه ترگمان]بیایید همه با هم باشیم و مثل یک آدم رفتار کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Shall we get together on Friday and go for a drink or something?
[ترجمه Mohammad] آیا میشه جمعه برای نوشیدن و یا چیز دیگری همدیگر را ببینیم ؟
|
[ترجمه گوگل]جمعه دور هم جمع بشیم و بریم یه نوشیدنی یا همچین چیزی؟ [ترجمه ترگمان]میشه جمعه با هم باشیم و بریم یه نوشیدنی بخوریم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We get together once a month for a mutual exchange of ideas.
[ترجمه گوگل]ما هر ماه یک بار دور هم جمع می شویم تا با هم تبادل نظر کنیم [ترجمه ترگمان]ما هر ماه یک ماه برای تبادل ایده ها با هم جمع می شویم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. We hope your family and my family can get together for a celebration like last year.
[ترجمه گوگل]امیدواریم خانواده شما و خانواده من بتوانند برای جشنی مانند سال گذشته دور هم جمع شوند [ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که خانواده و خانواده من بتوانند برای جشنی مانند سال گذشته گرد هم آیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It'll take a month to get together all the materials I need for my book.
[ترجمه گوگل]یک ماه طول می کشد تا تمام مواد مورد نیاز کتابم را جمع کنم [ترجمه ترگمان]یک ماه طول می کشد تا تمام چیزهایی را که برای کتابم لازم دارم جمع کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We must get together some time for a drink.
[ترجمه Mohammad] ما باید یک زمانی برای نوشیدن دور هم جمع شویم.
|
[ترجمه گوگل]باید یه مدت دور هم جمع بشیم و یه نوشیدنی بخوریم [ترجمه ترگمان]باید با هم چند وقت نوشیدنی بخوریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Whenever my wife and her mother get together they jaw away for hours.
[ترجمه گوگل]هر وقت همسرم و مادرش با هم جمع میشوند ساعتها دور میشوند [ترجمه ترگمان]هر وقت که زن من و مادرش با هم جمع می شوند، ساعت ها به فکر فرو می روند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He suggested we get together for a drink sometime. I said I'd like that, and we left it there.
[ترجمه گوگل]او به ما پیشنهاد داد که برای نوشیدنی دور هم باشیم گفتم من آن را دوست دارم و آن را همانجا گذاشتیم [ترجمه ترگمان]اون پیشنهاد کرد بعضی وقتا با هم بریم یه نوشیدنی بخوریم گفتم که این را دوست دارم و آنجا را ترک کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They get together with their friends at break time .
[ترجمه گوگل]آنها در زمان استراحت با دوستان خود دور هم جمع می شوند [ترجمه ترگمان]اونا موقع استراحت با دوستاش کنار هم هستن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• informal or friendly social gathering, meeting; assemble, gather, congregate a get-together is an informal meeting or party.
پیشنهاد کاربران
get together ( phrasal verb ) /ɡet 'təɡe�ə ( r ) / get - together ( noun ) - ( related noun ) /ˈɡet təɡe�ə ( r ) / There is a significant difference between meaning and pronunciations. Note how these words are pronounced.
جمع شدن دور هم، گرد آمدی You know, it s strang feeling getting everyone together on the anniversary می دونی، حس عجیبیه جمع شدن همه در مراسم سالگرد.
باهم رل زدن
اگر فعل باشه: ● با هم ملاقات کردن ( از قبل تعیین شده ) ، قرار مدار داشتن ( معمولا رابطه آشنایی ) اگر اسم باشه get - together : ● دور همی
if two people get together, they start a romantic or sexual relationship تیک و تاک زدن
هوالعلیم Get together : جلسه ؛ نِشَست ؛هم اندیشی. . .
Let me get my thoughts together بذار/اجازه بده فکرم جمع کنم
دور هم جمع شدن why don't we all get together for lunch one day چرا یک روز برای نهار ما دور هم جمع نمیشیم ؟#️⃣#️⃣#️⃣
??? How often do you get together : کی به کی دور هم جمع میشین ؟ ( هر چند وقت یکبار / اغلب کی )
get it together ینی اوضاع رو جمع و جور کردن ( در جهت موفقیت در کار و زندگی )
get together on sth ینی سر موضوعی به نتیجه وتوافق رسیدن.
get yourself together and stop crying ینی خودتو جمع کن ( احساساتتو کنترل کن )
دوره ، گردهمایی غیررسمی
به معنی با هم بودن یا دور هم جمع شدن هست Do you like to get together tonight? دوست داری امشب دور هم جمع بشیم؟
Meet socially, or in order to discuss sth
دورهمی
برای یک مهمانی غیر رسمی و دورهمی خانوادگی استفاده میشود An informal meeting or social gathering often arranged for a particular purpose
شروع یک رابطه عاشقانه she got together with Paul two years ago او دو سال پیش با پال رابطه عاشقانه اش را شروع کرد!