یادگرفتن قلق چیزی
نحوه کارکرد چیزی را یادگرفتن
قلق کاری را به دست آوردن
روش انجام کاری را پیدا کردن ( به ویژه هنگامی که این روش انجام کار، آشکار و ساده نمی باشد. )
سرانجام روش استفاده از چیزی را پیدا کردن
به عنوان نمونه :
فوت کوزه گری
من می دونم باهوشی ، قلق کار رو زود گیر میاری و موفق میشی .
مهارتهای مورد نیاز کاری رو فرا گرفتن، لم چیزی رو بلد شدن
قلق چیزی رو بدست آوردن.
تو کاری وارد شدن
تو کاری وارد شدن
"شاید اولش به نظر مشکل بیاد اما خیلی زود قلقشو پیدا می کنی"
🔕🔕🔕🔕
یعنی اینکه بدونی چطور کاری رو انجام بدی ، بدونی چطور از چیزی استفاده کنی که اصطلاحا تو فارسی گفته میشه: "قلق کاری/چیزی رو پیدا کردن"
مثال: I can't get the hang of this game
" به نظر نمیتونم قلق این بازی رو پیدا کنم"
راه چیزی را بلدشدن
لم کاری یا چیزی را فراگرفتن، قلق چیزی را پیدا کردن، اسلوب کاری را یاد گرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)