get the hang of


قلق کاری یا چیزی را آموختن، اسلوب عملکرد (چیزی را) یادگرفتن، لم کاری را آموختن، عادت کردن به

انگلیسی به انگلیسی

• become good at, become proficient at; comprehend, understand, grasp

پیشنهاد کاربران

🔸 تعریف ها:
1. یاد گرفتن نحوه ی انجام کاری، مخصوصاً وقتی در ابتدا سخت یا پیچیده به نظر می رسه
مثال: It took me a few tries, but I finally got the hang of using this software. چند بار امتحان کردم، ولی بالاخره قلق این نرم افزار دستم اومد.
...
[مشاهده متن کامل]

2. مسلط شدن به مهارت یا فرآیندی از طریق تمرین یا تجربه
مثال: She’s getting the hang of driving now. الان دیگه داره رانندگی رو یاد می گیره.
🔸 مترادف ها:
learn – master – pick up – get used to – become familiar with

to learn how to do
وقتی مزه ش زیر دندونت اومد
Understand
راه افتادن ( در کاری ) . . قول میدم 2روزه راه بیفتی!!
قلق چیزی را آموختن
در کاری حرفه ای شدن
نحوه کار را یاد گرفتن

قلق چیزی دست کسی آمدن
It's not difficult once you get the hang of it
سخت نیست وقتی که ( اگه ) قلقش دستت بیاد.
To begin to understand or manage at a basic level
To learn to handle with some skill
i promise you will get the hang of it in two days
قول میدهم که قلق کار توی دو روز دستت بیاد
سر در اوردن به نحوه کار چیزی یا حل سوالی یا استفاده از وسیله ای
یادگرفتن چگونگی انجام کاری و یا استفاده کردن از چیزی ( این عبارت informal می باشد )
ترجمه گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
to learn how to do something or use something
ماهر شدن در کاری
قلق گیری قلق چیزی را گرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)