جلیل سرپری
گیر کردن در. . . . . ، گیر افتادن در. . . .
get stuck in trafficگیر کردن در ترافیک
گیر کردن در. . . . . ، گیر افتادن در. . . .
get stuck in trafficگیر کردن در ترافیک
یعنی : در حافظه شما ماندگار است
Get/to be stuck in Sth در چیزی گیر کردن
I have gotten stuck in traffic, i apologize
شروع کردن کاری مشتاقانه
... [مشاهده متن کامل]
یک اصطلاح به معنی شروع به کار کردن با انگیزه و اشتیاق.
I can't wait to get stuck in and learn the ropes.
مشتاقم برای شروع ( نمیتونم بیشتر از این صبر کنم برای شروع ) و فوت و فن یاد گرفتن
مشتاقم برای شروع ( نمیتونم بیشتر از این صبر کنم برای شروع ) و فوت و فن یاد گرفتن
( ریاضی ) گیرافتادن ( در حل مساله )
مثال:
دست به کاری زدن، شروع به انجام کاری کردن، غرق کاری شدن
با اراده شروع کردن
منبع : https://www. merriam - webster. com/dictionary/get stuck in