● راه انداختن، به کار انداختن چیزی
اگر گفت:
get something working
یعنی تعمیر یا راه انداختن چیزی که قبلا باهاش کار کردی
اگر گفت:
یعنی تعمیر یا راه انداختن چیزی که قبلا باهاش کار کردی
چیزی رو به کار انداختن؛ چیزی رو راه انداختن
نمیدونم چطور باید این لپتاپ جدید رو به کار بندازم ( راه بندازم، آماده ی استفاده کنم )