گفتن رازی که تو دلت مونده یا عذابت میده
خود را خالی کردن
چیزی که مدت ها در سینه داشتی را گفتن
چیزی که مدت ها در سینه داشتی را گفتن
سفره دل را باز کردن
حرفی که تو دل مانده را به کسی زدن
دل را از احساسات و افکار بد خالی کردن
دردودل کردن
دردودل کردن
دق دل خود را خالی کردن
حرف دلتو زدن ، انتقاد کردن از کسی
گفتن چیزی که خیلی وقته می خواستی بگی و بعد از گفتن اون چیز احساس بهتری کردن
انتقادکردن یا شکایت شخصی از کسی کردن
هم رو از تو صندوقچه بیرون
خود را از شر چیزی خلاص کردن
چیزی را که درباره ان احساس گناه می کنیم به کسی گفتن
I had spent two months worrying about it and I was glad to get it off my chest.
من دو ماه راجع به آن نگران بودم و من خوشحال شدم که گفتمش
من دو ماه راجع به آن نگران بودم و من خوشحال شدم که گفتمش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)