🔸 معادل فارسی:
سبک شدن دل / درد دل کردن / چیزی را از دل بیرون ریختن / حرف دلت را زدن
در زبان محاوره ای:
یه چیزی رو باید بگم، دلم پره، بذار راحت شم، باید خالی کنم
🔸 تعریف ها:
1. ( احساسی – روانی ) :
... [مشاهده متن کامل]
بیان کردن چیزی که مدت ها در دل نگه داشته شده، معمولاً برای کاهش فشار روانی یا سبک شدن
مثال: I just need to get this off my chest—I’ve been feeling really overwhelmed.
فقط باید اینو بگم—خیلی وقته احساس فشار دارم.
2. ( صادقانه – اعتراف آمیز ) :
بیان یک حقیقت یا احساس پنهان که گفتنش باعث آرامش یا رهایی می شه
مثال: He finally got it off his chest and told her the truth.
بالاخره حرف دلشو زد و حقیقت رو بهش گفت.
🔸 مترادف ها:
confess – open up – speak one’s mind – unburden – come clean
سبک شدن دل / درد دل کردن / چیزی را از دل بیرون ریختن / حرف دلت را زدن
در زبان محاوره ای:
یه چیزی رو باید بگم، دلم پره، بذار راحت شم، باید خالی کنم
🔸 تعریف ها:
1. ( احساسی – روانی ) :
... [مشاهده متن کامل]
بیان کردن چیزی که مدت ها در دل نگه داشته شده، معمولاً برای کاهش فشار روانی یا سبک شدن
مثال: I just need to get this off my chest—I’ve been feeling really overwhelmed.
فقط باید اینو بگم—خیلی وقته احساس فشار دارم.
2. ( صادقانه – اعتراف آمیز ) :
بیان یک حقیقت یا احساس پنهان که گفتنش باعث آرامش یا رهایی می شه
مثال: He finally got it off his chest and told her the truth.
بالاخره حرف دلشو زد و حقیقت رو بهش گفت.
🔸 مترادف ها: