- راضی کردن کسی به انجام کاری
"چطور او را راضی کردی؟"
... [مشاهده متن کامل]
- متقاعد کردن کسی که کاری بکند
"بالاخره او را متقاعد کردم که با ما بیاید. "
- از کسی خواستن کاری انجام دهد
"میتوانی از او بخواهی به من زنگ بزند؟"
- گفتن به کسی کاری بکند
"او به من گفت اتاقم را تمیز کنم. "
- کسی را وادار کردن کاری بکند
"آنها او را وادار کردند اعتراف کند. "
- با حیله کسی را مجبور کردن کاری انجام دهد
"او مرا فریب داد تا مدارک را امضا کنم. "
1 I got him to help me with my homework – او را راضی کردم که در انجام تکالیفم کمکم کند
2 She got the kids to clean their room – او بچه ها را وادار کرد که اتاقشان را تمیز کنند
3 How can I get him to listen to me – چطور می توانم او را وادار کنم که به حرفم گوش دهد
2 She got the kids to clean their room – او بچه ها را وادار کرد که اتاقشان را تمیز کنند
3 How can I get him to listen to me – چطور می توانم او را وادار کنم که به حرفم گوش دهد
ترغیب کردن
کسی را مجبور به انجام کاری کردن
مثال:
what kind of things do/did your parents
get you to do in the home
مثال:
نظر کسی را به انجام کاری جلب کردن
کسی را برای انجام کاری متقاعد کردن، ( بجای get میتوان از have و make هم استفاده کرد منتهی اولا هم معنا کمی متفاوت خواهد شد و دوم اینکه در ساختار جمله به فعل از مصدر بدون to استفاده خواهد شد ) مثال
Alex got his son to take the medicine although it tasted terrible الکس پسرش را متقاعد کرد که دارو را بخورد هرچند که آن مزه خیلی بد داشت.
... [مشاهده متن کامل]
Alex got his son to take the medicine although it tasted terrible الکس پسرش را متقاعد کرد که دارو را بخورد هرچند که آن مزه خیلی بد داشت.
... [مشاهده متن کامل]