get rid
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
گاهی به معنی throw away یا دور انداختن استفاده می شود
get ride of something that you dont need or want
خلاص شدن از دست
دور انداختن چیزهای غیرضروری
از شر کسی یا چیزی که موردعلاقه نیست، خلاص شدن
از شر کسی یا چیزی که موردعلاقه نیست، خلاص شدن
1 - رها شدن، خلاص شدن، دور انداختن ( چیز ناخواسته یا دیگه بدرد نخور ) ، دست به سر کردن ( کسی ) ، دک کردن، از سر باز کردن ( شخص آزار دهنده )
مثال:
We got rid of our unwelcome guests by saying we had to go to bed
... [مشاهده متن کامل]
ما با گفتن اینکه باید بریم بخوابیم، مهمانان ناخوانده مان را دست به سر کردیم!
It's time to get rid of that old car
موقع آنست که از اون ماشین قدیمی خلاص بشم!
2 - برداشتن، از بین بردن، زدودن
مثال:
This cream got rid of my skin rash
این کرم راش پوستی منو از بین برد!
مثال:
... [مشاهده متن کامل]
ما با گفتن اینکه باید بریم بخوابیم، مهمانان ناخوانده مان را دست به سر کردیم!
موقع آنست که از اون ماشین قدیمی خلاص بشم!
2 - برداشتن، از بین بردن، زدودن
مثال:
این کرم راش پوستی منو از بین برد!